گفتگویی با یک نجات یافته

 دكتر عصام العماد، شيعه شدنش را هديه‌ي آسماني برشمرد و گفت : من در نزد «بن‌باز» در عربستان مشغول تحصيل بودم و با خود در اين انديشه بودم كه پس از قرن‌ها ارادات خالصانه نسبت به امام علي و امام حسين علیه السلام و ديگر امامان بزرگوار، همچنان در قلوب عده‌اي موج مي‌زند و كهنه نشده است و از طرف ديگر نقدهاي شديد نسبت به امام علي علیه السلام و امام حسين علیه السلام را در مجالس علمي عربستان مشاهده مي‌كردم و مي‌ديدم ظلم‌هاي يزد و معاويه توجيه مي‌شود ولي به راحتي امامان شيعه نقد مي‌شوند.
مشاهده مي‌كردم در عربستان كتاب‌هايي در دفاع از يزيد و... نوشته شده و هيچ‌گونه انتقادي بر آنان وارد نكرده‌اند
 وي ادامه داد: بنده مجالسي را مشاهده مي‌كردم كه به راحتي امام علي علیه السلام را نقد مي‌كنند ولي وقتي فضايل امام علی علیه السلام كه حتي در خود كتاب‌هايشان نيز هست مي‌شنوند، قدرت تحمل ندارند. مشاهده مي‌كردم كتاب‌هاي متنوعي در دفاع از يزيد و عمروعاص و... نوشته شده است و هيچ‌گونه انتقادي بر آنان وارد نكرده‌اند.
وي ادامه داد: اين‌گونه جريانات باعث شد بر نفسم عتاب كنم و خود را به مطالعه در سيره‌ي اهل بیت علیهم السلام وادار كردم.
مدرس مجمع جهاني اهل بیت علیهم السلام گفت: در شبي از شب‌هاي ماه رمضان پس از نماز تراويح در مجلسي حاضر شدم كه امام علي علیه السلام را در قفس اتهام گذاشته بودند و به تمام عملكرد او بدون دليل اعتراض مي‌كردند و او را خليفه‌اي عنوان مي‌كردند كه اگر زودتر كشته مي‌شد، آمريكاي امروز مسلمان مي‌گشت. ديدم آنان امام حسين علیه السلام را سبب‌ساز فتنه بزرگ اجتماعي مي‌ناميدند كه پس از اين جلسه به شدت به مطالعه و تحقيق در زندگي اهل بیت علیهم السلام روي آوردم.
پس از مطالعات تخصصي، دريافتم كه تمام كارهاي امام علي علیه السلام بر طبق عقل و منطق بود به اين نتيجه رسيدم كه سخنان وهابيون تماما توجيهات ركيكه و فاقد منطق است
 وي اذعان كرد: پس از مطالعاتم كه به طور تخصصي انجام دادم، يافتم كه اتفاقا تمام كارهاي امام علي علیه السلام بر طبق عقل و منطق بود و به اين نتيجه رسيدم كه سخنان وهابيون تماما توجيهات ركيكه و فاقد منطق است. مثلا آنان احاديث فضايل امام علي عليه‌السلام را بي‌اهميت مي‌خواندند ولي نفرين پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد معاويه "خداوند هيچ وقت شكمت را سير نكند" را از جمله فضايل معاويه مي‌دانستند و توجيه مي‌كردند مقصود از اين حديث اين است كه معاويه هيچگاه سير نشود و بخورد و سلامت پيدا كند.
عصام العماد افزود: شيعه شدن من نه فقط به اراده خودم بلكه با كرامت الهي و عنايت آسماني تحقق پذيرفت و خداوند را با تمام وجود بر اين نعمت عظمي شاكرم و از او مي‌خواهم مرا به معارف بيشتري هدايت كند.
  وي در پايان خاطر نشان كرد: بنده به دليل شيعه شدنم هم‌اكنون مورد تكفير وهابيون هستم.
                                                                منبع : مجله موعود

دعوت کوفیان از حسین علیه السلام و دعوت ما از مهدی موعود علیه السلام

می شنوید؟
انگاری ندا هنوز هم می آید...
هنوز هم می گوید مولا جان اینجا نیا. مولایم اینجا مردمانش عوض شده اند و دیگر آنانی نیستند که چندی قبل خواسته بودند که اینجا به نزدشان بیایی، حالا اینجا هر گوشه شهر مردم مشغول آماده کردن خود برای نبردی بزرگ هستند.
معلوم نیست اینان را چه می شود. اینان دارند شمشیرها را تیزتر می کنند و سرنیزه ها را می سازند. اسبها را نعل تازه می زنند و کمانها را آماده تیر انداختن می نمایند ...
ندای مسلم همیشه در تاریخ ماند و از ندای او سوال بزرگی ایجاد شد که، چرا آن دعوتها درمدتی کمتراز یک سال به کشتن اباعبدالله علیه السلام و آن جسارت عظیم به فرزند رسول خدا انجامید ؟
کوفه شهری بود که در یکی از جنگهای امیر المومنین علیه السلام و به دستور حضرت و جهت اسکان لشگریان حضرت بنای آن نهاده شد. چرا که قبل از آن به آن شکل شهر نبود. لذا به نوعی مردمان ساکن در این شهر را می توان از شیعیان حساب نمود و بعدها هم در منطقه کوفه و بصره شیعیان گستردگی بیشتری داشتند و شاید یکی از دلایل حرکت حضرت به آن سمت - در میان دعوتهای گوناگونی که از حضرت شده بود - شیعه بودن مردمان آن منطقه بود یا لااقل این نکته هم در این انتخاب تاثیر داشته است.
اما باید در این دعوت و آن عهد شکنی دقتی دوباره شود تا این عجیب ترین و تاسف بارترین اتفاق تاریخ بهتر تجزیه و تحلیل شود که شناختن زوایای عاشورا ما را در یزیدی نبودن و حسینی شدن یاری می نماید.
نکته اول اینکه اکثر مردمان آن دیار قائل به ولایت امیرالمومنین علیه السلام و فرزندانش بودند و اصلا صرف دعوت از فرزند رسول الله آنهم در زمانی که آنها قطعا با شخصیت پلید معاویه و فرزندش یزید آشنا بودند هم برای این مدعا کفایت می کند هرچند گروهی از محققین و مورخین به این امر قائل نیستند و برای این دعوت دلایل دیگری قائلند .
اگر فرض را بر شیعه بودن مردمان کوفه بگیریم، عمق فاجعه کربلا انگاری بزرگتر به نظر می آید. چگونه مردمانی شیعه مسلک در زمان امام خود او را دعوت کنند و بعد آنگونه با او رفتار کنند ؟
... حالا مائیم و این دعوتهای هر روزه مان از حضرت بقیة الله علیه السلام یادمان نرود که دعوتمان نه از سر حل مشکلات دنیایی باشد هر چند این هم بد نیست، اما دیگر کمال کم لطفی است بلکه از سر درد دینمان باشد که اینگونه هدف داشتن و این نیت را داشتن انشاءالله در رسیدن به آرمانهای کربلائیان و عاشورائیان سال
۶۱
هجری کمکمان می کند.
مباد که فکر کنیم کوفیان مردمانی خاص و عجیب بودند. آنان هم آن روز خود را معتقد به آرمانهای امامشان می دانستند.
مباد که کوفی باشیم که کوفی بودن مقدمه یزیدی شدن است و خدا نکند که یزیدی شویم که ملعون همیشه تاریخ می شویم.
مباد که فراموش کنیم درخواست حکومت مهدوی مقدور نیست جز با دعوتی درونی از خودمان برای تحقق همه آرمانها حکومت دینی ... به نظر سخت می آید؟‌

 

موعود منتقم ‌؛ انتقام از چه کسی و چرا؟

یكی‌ ازصدها نام‌ نامی‌ و اسم‌ گرامی‌ آن‌ مصلح‌ آسمانی ‌"منتقم‌" است‌،چنان‌كه‌ خداوندمتعال آن‌ جمال‌ عالم‌ آرای و آن‌ ستاره‌ فروزان‌ را در شب‌ معراج‌ به‌ خاتم‌ پیامبران‌ ارائه نموده‌ و از آن‌ كعبه‌ مقصود و قبله‌ موعود به‌"منتقم‌" یاد كرده‌ است‌. 1
هفتمین‌ امام‌ نور نیز در تعقیبات‌ نماز عصر عرضه‌ می‌داشت‌: بار خدایا در فرج‌ منتقم‌ خود تعجیل‌ بفرما. 2
جان‌ جانها، محبوب‌ دلها، یوسف‌ زهرا علیه السلام نیز خطاب‌ به‌ احمد بن‌ اسحاق‌ فرمود: من‌ تنها بازمانده‌ از حجج‌ الهی‌ و دست‌ انتقام‌ او از دشمنان‌ اویم‌. 3
درپگاه‌ هرجمعه‌ نیزدر دعای‌ ندبه‌ می‌خوانیم‌: كجاست‌ منتقم‌ خون‌ پیامبران‌ وفرزندان‌ پیامبران‌ ؟ 4
و در فراز دیگری‌ از آن‌ می‌خوانیم ‌: كجاست‌ منتقم‌ خون‌ شهید كربلا ؟ 5
دلباختگان‌ سالار شایستگان‌، همه‌ روزه‌ در زیارت‌ عاشورا می‌خوانند:خداوندا  به‌ ما نیز روزی‌ كن‌ كه‌ در محضر مهدی‌ آل‌ محمدعلیهم السلام به‌ خونخواهی‌ خون‌ حسین‌ علیه السلام عزیزت‌ برخیزیم‌. 6
ولی‌ آنچه‌ كمتر مورد بررسی‌ قرار گرفته‌ این‌ است‌ كه‌ چون‌ دست‌ نیرومند الهی‌ از آستین‌ غیبت‌ بیرون‌ آمد، انتقام‌ خون‌ سالار شهیدان‌ و دیگر مظلومان‌ تاریخ‌ را از چه‌ كسی‌ می‌گیرد ؟
انتقام‌ از چه کسی ‌؟ چرا و چگونه‌؟ 
ظاهراًچهاراحتمال‌ وجود دارد كه‌ هركدام‌ نیازمند بررسی‌ وتحقیق‌ است

ادامه نوشته

امام غایب یا مردم غایب ؟

در ابتدا لازم است به چند نكته اشاره كنیم:
1ـ مفهوم غایب بودن امام به این معنا نیست كه وجود ناپیدا و رؤیایی دارد ! بلكه آن حضرت مانند سایر انسانها از یك زندگی طبیعی، عینی و خارجی برخوردار است، به طوری كه آن حضرت در میان مردم و در دل جامعه رفت و آمد دارد و گفتار مردم را میشنود و بر اجتماعات آنها وارد میشود و سلام میكند. او مردم را میبیند، ولی این مردمند كه نمیتوانند جمال مبارك آن حضرت را ببینند. به عبارتی دیگر هر چند امام مهدی ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ ظهور ندارند ولی حضور دارند. به یك معنا این مردمند كه از امام خویش غایبند.
چنانكه مولای متقیان امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
هنگامیكه امام غایب از نسل من، از دیده‌ها پنهان شود و مردم با غیبت او از حدود شروع بیرون روند، و توده مردم خیال كنند كه حجت خدا از بین رفته و امامت باطل شده است! سوگند به خدای علی علیه السلام درچنین روزی حجت خدا در میان آنهاست، در كوچه و بازار آنها گام بر میدارد، و در خانه‌های آنها وارد میشود، و در شرق و غرب جهان به سیاحت می‌پردازد و گفتار مردم را میشنود، و بر اجتماعات آنها وارد میشود، و سلام میكند، او مردم را میبیند، ولی مردم تا روز معین و وقت معین او را نمی‌بینند، تا جبرئیل میان آسمان و زمین بانگ برآورده و ظهور را اعلام كند.(1)
آیا می‍توان سندی گویاتر از امیر المؤمنین علیه السلام پیدا كرد؟ ما با در دست داشتن این گونه اسناد محكم كه همه آن را قبول دارند می‌گوییم: امام علیه السلام در میان مردم و با مردم است و بر امورات آنها نظارت دارد.
2ـ از آنجا كه بشر دارای علم محدودی است لذا نمیتواند به اسرار خداوند پی ببرد و عجولانه در مورد قضایای الهی قضاوت نماید. چنانكه میفرماید : "... وما اوتیتم من العلم الاّ قلیلا "
(2) از دانش جز اندكی به شما داده نشده است.
این آیه نشان میدهد كه مجهولات بشر به مراتب بیشتر از معلومات او میباشد. بنابراین اگر علم هزارها بلكه میلیونها سال دیگر هم جلو برود هنوز معلومات او در برابر مجهولاتش بسیار مختصر و ناچیز است و تنها خداوند است كه به همه چیز علم دارد و علم او ذاتی بوده و بینهایت است. لذا كسی نمیتواند نسبت به وجود امری مانند غیبت امام زمان علیه السلام به علت عدم كشف سرّ این امر به آن اعتراض كند و آن را بی فایده و بی مصلحت بداند.
3ـ غیبت امام زمان علیه السلام یك امر اتفاقی و بی سابقه نیست بلكه غیبت حجتهای الهی در مقطعی از زمان در سنت الهی یك امرمعمولی بوده است چنانكه گروهی از اولیای الهی مانند حضرت خضر، موسی، یونس،عزیز، ابراهیم، صالح، ذوالقرنین و...) از دیدگان پنهان بوده اند ولی هرگز از حوادث و اوضاع

ادامه نوشته

فوتوریسم چیست؟

اميد و آرزوى پيروزى نهايى حق بر باطل، صلح بر جنگ، عدالت بر ظلم، برقرارى ارزشهاى انسانى و تشكيل مدينه فاضله يا «آرمان شهر» و به عبارت ديگر  «فوتوريسم » در همه اديان زمينى و آسمانى با اختلاف اندكى وجود دارد و يكى از مشتركات تمامى اديان و مذاهب است. در همه اديان به آينده درخشان و آمدن مصلحى جهانى در آخر الزمان نويد داده شده است. «فوتوريسم » يعنى اعتقاد به دوره آخر الزمان و انتظار ظهور منجى غيبى و مصلح بزرگ جهانى از مسايلى است كه در بحثهاى تئولوژيك تمام مذاهب و اديان درباره آن بحث و گفتگو شده است. همه اديان در آن مشتركند اما در مصداق آن اختلاف وجود دارد. سمت و سوى جهان بشريت على العموم رو به پيروزى عدالت و نجات قطعى انسانها و نابودى حتمى ظلم و ظالم مى رود و همين «انتظار» است كه عامل نيرو بخش و ايمان بخش به ستمديدگان است و باعث اميدوارى آنها به پيروزى مى شود. اين ايمان قطعى نه تنها آنها را بى مسؤوليت و منفى بار نمى آورد بلكه به آنان نيرو و قدرت و اطمينان به پيروزى مى دهد.

در كتاب «روش جوك » از كتب هندويان آمده است: «سرانجام دنيا به كسى برگردد كه خدا دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او «فرخنده و خجسته » باشد.» (1) هندوها مصلح را «مظهر ويشنو» به معناى مظهر دهم مى دانند و آورده اند: «اين مظهر ويشنو در انقضاى كلى يا عصر آهن سوار بر اسب سفيدى در حالى كه شمشير برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد ظاهر مى شود و شريران را تماما هلاك مى سازد و خلقت را از نو تجديد و پاكى را جعت خواهد داد... اين مظهر دهم در انقضاى عالم ظهور خواهد كرد.» 21) در كتاب ديگرى به نام «باسك » كه از كتب هندوهاست آمده: «دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلى در آخرالزمان كه پيشواى فرشتگان و پريان و آدميان باشد و راستى حق با او باشد و آنچه در دريا و زمينها و كوه ها پنهان باشد همه را به دست آورد و از آسمان و زمين آنچه باشد خبر مى دهد و از او بزرگتر كسى به دنيا نيايد» (۳) .«شاكمونى » پيغمبر هندوها در كتاب مذهبى خود مى گويد: «پادشاهى دولت دنيا به فرزند سيد خلايق دو جهان «كشن » بزرگوار تمام شود و او كسى باشد كه بر كوه هاى مشرق و مغرب دنيا حكم براند و بر ابرها سوار شود و دين خدا يك دين شود و دين خدا زنده گردد». (4)

در كتاب «دداتك » از كتب مقدس برهمائيان آمده است: «دست حق درآيد و جانشين آخر «ممتاطا» ظهور كند و مشرق و مغرب عالم را بگيرد همه جا و خلايق را هدايت كند.» (5)

جاماسب در كتاب «جاماسب نامه » از زرتشت نقل مى كند كه مى گويد: «مردى بيرون آيد از زمين تازيان... و بر آيين جد خويش با سپاه بسيار روى به ايران نهد و آبادانى كند و زمين را پر داد كند و

ادامه نوشته

پیغامایی از جانب دوست

نامه های حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف  به شیعیان و منتظران خویش

از احوال شما آگاهم

نَحْنُ وَإنْ كُنّا ثاوينَ بِمَكانِنَا النّائي عَنْ مَساكِنِ الظّالِمينَ ـ حَسَبَ الَّذي أَراناهُ اللّهُ تعالى لَنا مِنَ الصَّلاحِ وَلِشيعَتِنَا الْمُؤْمِنينَ في ذلِكَ ما دامَتْ دَوْلَةُ الدُّنْيا لِلْفاسِقينَ ـ فَإِنّا نُحيطُ عِلْماً بِأَنْبائِكُمْ، وَلايَعْزُبُ عَنّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبارِكُمْ، وَمَعْرِفَتُنا بِالذُّلِّ الَّذي أَصَابَكُمْ مُذْ جَنَحَ كَثيرٌ مِنْكُمْ إلى ما كانَ السَّلَفُ الصّالِحُ عَنْهُ شاسِعاً، ونَبَذُوا الْعَهْدَ الْمَأْخُوذَ مِنْهُمْ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لايَعْلَمُونَ.

 اگرچه هم اكنون در مكانى دور از جايگاه ستمگران مسكن گزيده ايم ـ كه خداوند صلاح ما و شيعيان با ايمان ما را مادامى كه حكومت دنيا به دست تبهكاران است در همين دورى گزيدن، به ما نمايانده است ـ ولى در عين حال بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده و مخفى نيست. از خوارى و ذلّتى كه دچارش شده ايد با خبريم، از آن زمان كه بسيارى از شما به برخى كارهاى ناشايست ميل كردند كه پيشينيان صالح شما از آنها دورى مى جستند، و عهد و ميثاق خدايى را آن چنان پشت سر انداختند كه گويا به آن پيمان آگاه نيستند.

فراموشتان نمی کنم

 إِنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، ولاناسينَ لِذِكْرِكُمْ، وَلَوْلا ذلِكَ لَنَزلَ بِكُمُ اللاَّْواءُ وَاصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ، فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَظاهِرُونا عَلَى انْتِياشِكُمْ مِنْ فِتْنَة قَدْ أَنافَتْ عَلَيْكُمْ.

 ما در رسيدگى و سرپرستى شما كوتاهى و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نمى بريم كه اگر جز اين بود، دشواريها و مصيبتها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ريشه كن مى كردند. پس تقواى خدا پيشه كنيد و ما را بر رهايى بخشيدنتان از فتنه اى كه به شما روى آورده يارى دهيد.

امر فرج ناگهانی است

 فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِء مِنْكُمْ بِما يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْيَتَجَنَّبْ ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهَتِنا وَسَخَطِنا، فَإنَّ أَمْرَنا بَغْتَةٌ فَجْأَةٌ حينَ لاتَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَلايُنْجِيهِ مِنْ عَقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة.

 هريك از شما بايد كارى كند كه وى را به محبّت و دوستى ما نزديك مى كند و از آنچه خوشايند ما نبوده و موجب كراهت و خشم ماست دورى گزيند زيرا امر ما ناگهان فرا مى رسد، در هنگامى كه توبه و بازگشت براى او سودى ندارد و پشيمانى او از گناه، از كيفر ما نجاتش نمى بخشد.

وَاللّهُ يُلْهِمُكُمُ الرُّشْدَ وَيَلْطِفُ لَكُمْ فِي التَّوْفيقِ بِرَحْمَتِهِ.

 و خداوند، رشد و هدايت مطلوب را به شما الهام فرمايد و به لطف خويش شما را به بهره ورى از رحمت هايش توفيق بخشد

مناظره حضرت امام حسین علیه السلام با خلیفه غاصب دوم  لعنت الله علیه

 روزی عمربن خطاب لعنت الله علیه روی منبر پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله  نشسته، و برای مردم سخنرانی می‌كرد؛ در ضمن سخنان خود، یاد‌آور شد كه من بر جان و مال مؤمنان ولایت دارم ! ! !

امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ از گوشه مسجد، خطاب به عمر  لعنت الله علیه فرمود:

«اِنْزِل أیُّها الْكَذّابُ عن مِنْبَرِ أبی رَسولِ اللهِ ـ صلی الله علیه و آله ـ لا مِنْبَرِ أبیكَ.»

مردك دروغگو از منبر‌ی كه تعلق به پدرم رسول خدا  صلی الله علیه و آله  دارد، و ربطی به پدرت ندارد پایین بیا.
عمر  لعنت الله علیه  گفت:«حسین ! آری بجان خودم سو‌گند كه این منبر از آن پدر توست نه پدر من، اما چه كسی این سخن را به تو آموخته است ؟ حتماً پدرت علی این كلمات را به تو یاد داده است »

حضرت فرمودند: «اگر به فرمان پدرم سخن بگویم و فرمان پدرم را اطاعت كنم. بجان خودم سوگند كه او هدایتگری راستین است و بوسیله او هدایت خواهم شد؛ پدرم علی ـ علیه‌السّلام ـ طبق پیمانی كه پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ بوسیله جبرئیل و از جانب خداوند آورده است، بر گردن مردم بیعت دارد، و جز افرادی كه منكر كتاب خدا هستند كسی نمی‌تواند این بیعت را انكار نماید، مردم ازاین بیعت و پیمان الهی قلباً  آگاهند؛ اما  به صورت آن را  انكار  می‌كنند.

وای بر آنان كه حق ما اهلبیت را انكار می‌نمایند، اینان چگونه با پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ روبرو خواهند شد در حالیکه  پیامبر  صلی الله علیه و آله بر آنان غضبناك خواهد بود، و برای خو‌یشتن عذابی سخت در پیش دارند؟

عمر لعنت الله علیه به آن حضرت گفت: «ای حسین! هر كس حق پدرت را انكار كند لعنت خدا بر او باد، لكن بدان كه مردم، ما را به حكومت گماشتند و ما نیز این حكومت را پذیرفتیم، اگر مردم پدرت را امیر خود می‌ساختند، ما نیز فرمان می‌بردیم.

حضرت به او گفت:

«یَا بْنَ الخَطّاب!  فاَیُّ النّاسِ  اَمَّرَك  عَلی نفْسِهِ قَبْلَ اَنْ تُؤمَّرِ اَبابَكْرِ عَلی نَفْسِكَ لِیُؤَمِّرَكَ علَی النّاسِ بلاحُجَّهٍ مِنْ نبیٍّ وَ لا رِضیً مِنْ آلِ مُحَمَدٍ ـ  صلی الله علیه و آله ـ

«ای پسر خطاب! پیش از آنكه تو ابوبكر را بر خویشتن امیر سازی، تا او هم در مقابل، بدون هیچ‌گونه مدر‌كی از طرف پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، و بدون رضایت اهل بیتش، تو را بر مردم امیر سازد، كدام مردم تو را بر خود امیر كرده بودند؟

«فَرِضاكُمْ كانَ لُمِحَمَّدٍ ـ صلی الله علیه و آله ـ رِضیً وَ رِضیَ اَهْلِهِ كان سَخَطاً »

ای عمر! آیا تو چنین می‌پنداری كه رضایت تو موجب خوشنودی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله است، اما خشنودی اهل بیتش موجب غضب او خواهد بود؟!

«أما وَالله لَوْ اَنَّ لِلّسانِ مَقالاً یَطولُ تَصْدیقُهُ وَ فِعْلاً یُعنیهِ المُؤمِنونَ لَما تَخَطََّبْتَ رِقابَ آلِ مُحَمَدٍ ـ صلی الله علیه و آله ـ وَ صِرْتَ الحاكِمُ عَلَیْهُمْ بِكِتابٍ نُزِّل فیهِم لا تَعْرِفُ مُعْجَمَهُ وَ لا تَدْری تَأویلَهُ، اِلاّ‌سَماعُ الاذانِ.»

به خدا سوگند اگر زبانم باز بود كه حقایق را بگویم، و مردم نیز حقایق را تصدیق می‌نمودند، و افراد با ایمانی بودند كه وارد عمل شوند تو نمی‌توانستی روی منبری كه مربوط به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله  است قرار‌گیری، و روی سر آنان به سخنرانی پردازی، و با قرآنی كه در این خاندان نازل گشته است بر آنان حكومت كنی، با اینكه كلمات و حروف قرآن را از یكدیگر نمی‌‌شناسی و جز مسمو‌عاتی اندك از تفسیر و تأویل آن سر در نمی‌آوری.

«الُمخْطِیءُ  وَ المُصیبُ عِنْدَكَ  سَواءٌ،  فَجَزاكَ الله جزاءَكَ، وَ سَألَكَ، عَمّا أحْدَثْتَ سؤالاً خفیّاً»

«در بی كفایتی تو همین بس كه بین خطا‌كاران و پاكان فرق نمی‌گذاری، خداوند ترا بسزای كرده‌هایت برساند، و درباره این همه بدعت‌ها كه بنیان گذاشتی، سخت مورد بازپرسی‌ات قرار خواهد داد.

منبع : تاریخ ابن عساکر

این موضوع به همراه مطالب از سایت بحار استفاده شده است .

وظایف مهدی باوران در عصر غیبت

در این نوشتار به صورت كلی و مختصر به چند نمونه از وظائف موعودیان در عصر غیبت حضرت اشاره می‌كنیم. برای مطالعه بیشتر ـ به كتاب‌هایی كه به طور مفصل به این موضوع پرداخته‌اند كه بعضی از آنها را در این نوشته نام می‌بریم  مراجعه فرمایید.
1. شناخت:
یكی از ویژگی‌های منتظر، شناخت و معرفت به امام زمان است نه فقط یادگیری نام‌ها و القاب و تاریخ ولادت و غیبت؛ بلكه معرفت داشتن به ویژگی‌ها و ابعاد وجودی حضرت و اندیشیدن در كلمات و اوامر حضرت و تأمل در حكمت نام‌ها و نشانه‌ها و علائم ظهور و شگفتی ولادت و حیات او، همچنین دانستن سبب و حكمت غیبت پر رمز و راز حضرت كه به یقین وقتی انسان معرفت به این موارد پیدا كرد و اهداف و آرمان‌های او را فهمید خود را برای عملی كردن اهداف امام زمان آماده می‌سازد و خشنودی او را به خشنودی خودش ترجیح می‌دهد و سعی می‌كند سرباز خوبی برای آن حضرت باشد.
از رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده:
«من مات و هو لایعرف امامَهُ ماتَ میتةً جاهلیةً»؛1
«كسی كه بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.»
راه‌های شناخت امام زمان:
از جمله راه‌های شناخت امام زمان عبارتند از: 1. تلاش برای آگاهی بیشتر از حضرت یا از طریق شنیدن از بزرگان و یا مطالعه‌ی كتاب‌هایی كه در این زمینه نوشته شده است، مانند كتاب مكیال المكارم كه مرحوم آیت‌الله سید محمدتقی موسوی اصفهانی تالیف كرده‌اند و طبق گفته نویسنده به فرمان خود امام زمان علیه السلام نوشته شده است این كتاب یكدوره امام‌شناسی كه ترجمه فارسی هم شده است.2
2. راه دوم بوسیله ارتباط روحی و معنوی با دعا و توسل است: همانطور كه در زیارت جامعه می‌فرماید: «خدایا از تو می‌خواهم كه مرا از آشنایان به امامان و به حق و حقوق آنان قرار دهی!»3
راه اول: راه معرفت علمی است ولی راه دوم: راه شناخت قلبی و روحی است.
3. اطاعت:
اگر چه امام زمان غایب است ولی اراده و فرمانش در میان همه‌ی خلایق جاری است. دستوراتش را باید شناخت و فرمان‌هایش را باید اطاعت كرد.
از امام صادق علیه السلام 
روایت شده كه می‌فرماید:
خوشا به حال شیعیان مهدی قائم علیه السلام آنان كه در دوران غیبت او چشم انتظار ظهور اویند و در دوران ظهورش سرسپردگان اوامر او.»4
حال سوال این است چگونه او امر و دستورات امام زمان علیه السلام را در زمان غیبت ایشان بدانیم و به آنها عمل كنیم؟
در جواب این سوال باید گفت كه اگر چه در خصوص امام زمان ارتباط محسوس بین امام و مردم وجود ندارد ولی در هیچ یك از دو غیبت صغری و كبری امام زمان، پیوند امام با مردم به طور كلی قطع و گسسته نشده است زیرا در هر دو غیبت، امر سفارت و نیابت وجود داشته و دارد و از طریق نایبان، پیوند امام با مردم برقرار بوده و هست. در زمان غیبت صغری نیابت نایبان خاص بوده و در زمان غیبت كبری نیابت نایبان حضرت عام می‌باشد كه با توجه به شرایط و ضوابطی كه مطرح می‌كنند اطاعت فقهاء جامع الشرایط لازم و در ردیف اطاعت از امام زمان می‌باشد. و مخالفت با فقیه جامع الشرایط كه نایب امام است، مخالفت با امام، و مخالفت با امام، مخالفت با خداوند می‌باشد.


توقیع حضرت ولی عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف:


سوالاتی كه برای مردم حاصل شده بود و برای خودش نیز «اسحاق بن یعقوب» مشكل بود در ذیل نامه‌ای به وسیلة نایب دوم، یعنی محمد بن عثمان عمری به محضر حضرت مهدی علیه السلام فرستاد و پاسخ آنها را طلبید از جمله‌ی آن مسائل این بود كه مردم در عصر غیبت در حوادث واقعه به چه كسی مراجعه كنند؟ حضرت پاسخ فرمودند:
«.... و امّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی روات حدیثنا فانهم حجتی علیكم و انا حجة الله»؛ «اما آنچه سوال كرده‌ای خدا تو را هدایت كند و ثابت قدم نماید... اما حوادثی كه پیش می‌آید به راویان حدیث ما مراجعه كنید زیرا آنها حجت و نمایندگان من هستند بر شما و من حجت خدا بر شما....»5
از این حدیث استفاده می‌شود كه اطاعت از ائمه‌ی قبل، عین اطاعت از امام زمان است چون فقها با توجه به قرآن كریم و قول ائمه احكام شرعی را بیان می‌كنند.
3. انتظار:
انسان منتظر، انسانی كوشا است، انسانی جهادگر و مبارز است كه در مسیر اقامه‌ی توحید و استقرار ولایت از نثار هر چه دارد دریغ نمی‌ورزد.
چنانچه از حضرت علی علیه السلام روایت شده:
«كسی كه چشم انتظار حاكمیت ما باشد، مانند مجاهدی است كه در راه خدا به خون خویش غلطیده باشد.»6
و جامعه‌ی منتظر جامعه‌ای پویا است، جامعه‌ای متحرك و فعال است كه حاكمیت طاغوت را نمی‌پذیرد و بی‌عدالتی را بر نمی‌تابد. منتظر ظهور امام زمان بودن حركت بسوی ظهور داشتن و به آرمان‌های موعود عمل نمودن است.
انسان منتظر نفس اماره را كنترل و شیطان را از خود دور می‌كند و خود را جهت استقبال از آقا امام زمان علیه السلام مهیا می‌كند. جهت استقبال از او لوح دل را از آلودگی‌ها و گناهان می‌شوید و خانه دل را به یاد خدا و با صفات حمیده و پسندیده‌ی انسانی زینت می‌دهد و الا امام زمان علیه السلام  كه به هر جایی پا نمی‌گذارند. نمی‌توان یك گوشه‌ی دل را از محبت دنیا پر كرد گوشه‌ی دیگر گناهان و ... بعد به آقا بگوییم بیا بیا كه سوختم، زهجر روی ماه تو؟ چگونه سوخته است انسانی كه خود را برای ظهور آماده نكرده است.
آیینه شو، جمال پری طلعتان طلب جاروب زن به خانه سپس میهمان طلب
4. خدمت‌گذاری به حضرت:
از امام صادق علیه السلام نقل شده كه می‌فرمایند: «اگر دوران او را درك می‌كردم همه‌ی روزهای زندگیم را در خدمت به او می‌گذراندم.»7
وقتی پیامبران و امامان در خدمت به امام زمان پیشتاز هستند وقتی امام صادق علیه السلام  آرزوی خدمت به ایشان را دارد و حضرت عیسی(علی نبینا وعلیه السلام) از آسمان فرود می‌آید تا او را یاری كند وظیفه‌ی شیعیان منتظر در خدمت به ساحت مقدس او چقدر است؟
بی‌تردید خادمین دوران ظهور، همان خادمین دوران غیبت‌اند.
آنها كه پس از ظهور شایستگی خدمت می‌یابند، همان‌هایی هستند كه در دوران غیبت، بر خدمت به امام و امت امام همت گماشته‌اند، و اهداف امام را سرلوحه‌ی زندگی خود قرار داده‌اند.
برخی دیگر از تكالیف و وظایف منتظران حضرت:

ادامه نوشته

از عاشورا تا انتظار موعود

امام مهدی در کلام امام حسین علیهما السلام                                           بقلم : محمد فاطمی
وجود مقدس حضرت بقية‏الله‏الاعظم ، اروحناله‏الفداء، در معارف به عنوان «خونخواه كشته كربلا» (1) شناخته شده و شيعيان همراهى با آن امام منصور براى گرفتن انتقام خون حسين(ع) و يارانش را يكى از آرزوهاى بزرگ خود مى‏دانند، (2) تا جايى كه در هر عاشورا به يكديگر اينگونه سر سلامتى مى‏دهند:

«اعظم‏الله اجورنا بمصابنا بالحسين(ع)و جعلنا و اياكم من‏الطالبين بثاره مع وليه‏الامام‏المهدى من آل محمد:» (3)

خداوند پاداش ما را در عزاى مصيبت‏حسين(ع) بزرگ گرداند و او شما را از جمله كسانى كه به همراه ولى‏اش امام مهدى از آل محمد: به خونخواهى او برمى‏خيزند قرار دهد.

در يك كلام نام حسين(ع) و مهدى(ع) براى شيعيان يادآور يك حكايت ناتمام است، حكايتى كه آغازگر آن حضرت اباعبدالله الحسين(ع) و پايان بخش آن حضرت بقية‏الله‏الاعظم (ع) است.

در هر حال از آنجا كه در اذهان شيعيان اين دو وجود مقدس از قرابت و ارتباطى جدايى‏ناپذير برخوردارند. از همين رو مناسب ديديم كه در ايام عزاى سرور آزادگان به بخشى از معارف ارزشمندى كه از آن حضرت در ارتباط با فرزند ارجمندش حضرت مهدى(ع) رسيده است اشاره كنيم:

1. نسب مهدى(ع)
حضرت اباعبدالله‏الحسين(ع) در روايتهاى متعددى به اين موضوع كه حضرت مهدى(ع) از فرزندان و نوادگان ايشان است اشاره كرده‏اند كه از جمله آنها روايتى است كه در زير آمده است:

«دخلت على جدى رسول‏الله (ص) فاجلسنى على‏فخذه و قال‏لى: ان‏الله‏اختار من صلبك يا حسين تسعة ائمة، تاسعهم قائمهم، و كلهم فى‏الفضل والمنزلة عندالله سواء» (4)

بر جدم رسول خدا، كه درود و سلام خدا بر او باد، وارد شدم، پس ايشان مرا بر زانوى خود نشانده و فرمود: اى حسين! خداوند از نسل تو نه امام را برگزيده است كه نهمين نفر از ايشان قيام‏كننده آنهاست و همه آنان در پيشگاه خداوند از نظر فضيلت و جايگاه برابر هستند.

اين موضوع كه قائم آل محمد(ص) از نسل حسين(ع) و نهمين نواده اوست در روايات بسيارى ، كه از طريق شيعه و اهل سنت روايت‏شده، آمده است و هر گونه شك و ترديد نسبت‏به نام و نشان و مشخصات موعود آخرالزمان وآخرين ذخيره الهى را برطرف مى‏سازد.

«دخلت‏على‏النبى (ص)فاذاالحسين على فخذه و هو يقبل عينيه وفاه و يقول: انت‏سيدابن سيدانت، امام‏ابن‏امام، نت‏حجة‏ابن حجة، ابوحجج تسعة من صلبك تاسعهم قائمهم.» (5)

بر پيامبر خدا وارد شدم و ديدم كه آن حضرت در حالى كه حسين را بر زانوى خود نشانده بر چشمها و دهان او بوسه مى‏زند و مى‏فرمايد: تو آقايى فرزند آقايى ، تو امامى فرزند امامى، تو حجتى فرزند حجتى ، تو پدر حجتهاى نه‏گانه‏اى، از نسل تو نهمين حجت و قيام‏كننده آنان بر خواهد خاست.

2. عدالت‏گسترى مهدى(ع)
عدالت و تشكيل جامعه‏اى بر اساس عدل از آرمانهاى هميشگى بشر بوده و در طول هزاران سالى كه از زندگى انسان بر كره خاك مى‏گذرد و صدها و هزاران نفر در پى تحقق اين آرمان، بشريت‏خسته از ظلم و ستم را به دنبال خود كشيده‏اند، اما جز در مقاطع كوتاهى از زندگى بشر و آن هم در سرزمينهاى محدود هرگز اين آرمان بدرستى تحقق نيافته و هنوز هم عدالت آرزويى دست نيافتنى براى انسان عصر حاضر است.

با توجه به همين موضوع در روايتهايى كه از پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم شيعه: وارد شده، گسترش عدالت و از بين بردن ظلم را يكى از بزرگترين رسالتهاى امام مهدى(ع) بر شمرده و تحقق عدالت واقعى را تنها در سايه حكومت او امكان‏پذير دانسته‏اند.

از جمله اين روايتها روايتى است كه از حضرت اباعبدالله‏الحسين(ع) نقل شده و در آن آمده است:

«لولم يبق من‏الدنياالا يوم واحد، لطول‏الله عزوجل ذلك اليوم حتى يخرج رجل من‏ولدى، فيملاها عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما، كذلك سمعت رسول‏الله (ص) يقول‏» (6)

اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقى مانده باشد و خداوند آن روز را چنان طولانى مى‏گرداند كه مردى از فرزندان من قيام كند و دنيا را پس از آنكه از ظلم و ستم پر شده بود پر از عدل و داد نمايد، من اين سخن را از رسول خدا، كه درود و سلام خداوند بر او باد، شنيدم.

پيامبر گرامى اسلامى (ص) نيز قيام عدالت گستر نهمين فرزند امام حسين(ع) را چنين بيان مى‏كنند:

«... و جعل من صلب‏الحسين(ع) ائمة يقومون بامرى ...التاسع منهم قائم اهل بيتى، مهدى‏امتى، اشبه‏الناس بى فى، شمائله واقواله و افعاله، يظهر بعد غيبتة طويلة و حيرة مظلة ، فيعلن امرالله و يظهر دين‏الله ...فيملاالارض قسطا و عدلا ، كما ملئت جورا و ظلما.» (7)

... خداوند از فرزندان امام حسين ، امامانى قرار داده است كه امر (راه و روش آيين) مرا بر پا مى‏دارند. نهم آنان قائم خاندان من مهدى امتم مى‏باشد. او شبيه‏ترين مردمان است‏به من در سيما و گفتار و كردار . پس از غيبتى طولانى و سرگردانى و سردرگمى مردم ، ظاهر مى‏شود ، آنگاه امر (آيين) خدا را آشكار مى‏سازد... پس زمين را از عدل و داد لبريز مى‏كند پس از آنكه از ستم و بيداد لبريز شده باشد.

3. صابران در غيبت مهدى(ع)
يكى از اركان انتظار فرج صبر و پايدارى است و انسان منتظر در واقع كسى است كه همه سختيها و ناملايمات را به اميد رسيدن به آرمان بلند خويش تحمل مى‏كند و از فشار و تهديد زورگويان و طعنه و تكذيب نابخردان هراس به دل راه نمى‏دهد، از همين رو در روايات صبر و انتظار همواره قرين يكديگر بوده و فضيلت‏بسيارى براى صبرپيشگان در زمان غيبت‏بر شمرده شده است.

حضرت سيدالشهداء (ع) كه خود والاترين مظهر صبر و مقاومت در راه اداى تكليف الهى است در بيان مقام منتظرانى كه صبر و شكيبايى پيشه ساخته و بر آرمان خويش پايدارى مى‏ورزند مى‏فرمايد:

«منا اثنا عشر مهديا، اولهم اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب، و آخرهم التاسع من‏ولدى، و هوالقائم بالحق، يحيى‏الله به‏الارض بعد موتها، و يظهر به دين‏الحق على‏الدين كله، ولو كره‏المشركون. له غيبة يرتد فيهااقوام و يثبت فيها على‏الدين‏آخرون، فيؤذون و يقال لهم: «متى هذاالوعد ان كنتم صادقين‏»،اما ان‏الصابر فى غيبته‏على‏الاذى و التكذيب بمنزلة‏المجاهدبالسيف بين يدى رسول‏الله (ص)» (8)

در ميان ما اهل بيت دوازده مهدى وجود دارد كه اولين آنها اميرمؤمنان على‏بن‏ابى‏طالب(ع) و آخرين آنها نهمين فرزند من است. و اوست قيام كننده به حق ، خداوند به وسيله او زمين را پس از آنكه مرده است زنده مى‏كند و دين حق را به دست او بر همه اديان غلبه مى‏دهد، اگر چه مشركان نپسندند. براى او غيبتى است كه گروهى در آن از دين خدا بر مى‏گردند و گروهى ديگر بر دين خود ثابت مى‏مانند، كه اين گروه را اذيت كرده و به آنها مى‏گويند:

«پس اين وعده چه شد اگر راست مى‏گوييد؟» آگاه باشيد آنكه در زمان غيبت او بر آزار و اذيت و تكذيب صبر كند همانند كسى است كه در مقابل رسول خدا(ص) با شمشير به جهاد برخاسته است.

شايد بتوان گفت فضيلتهاى بى‏شمارى در روايات ما كه براى منتظران فرج بر شمرده‏اند به اعتبار همين صبر و شكيبايى و تحمل مشكلاتى است كه منتظران واقعى فرج بر خود هموار مى‏كنند. چنانكه در روايتى كه از امام صادق(ع) وارد شده، آمده است:

«...فلا يستفرنك‏الشيطان، فان‏العزة‏لله‏ولرسوله وللمؤمنين، و لكن المنافقين لايعلمون ، الا تعلم ان من انتظر امرنا و صبر على ، يرى من‏الاذى والخوف، هو غدا فى زمرتنا...» (9)

شيطان تو را تحريك نكند. زيرا كه عزت از آن خدا و پيامبر و مؤمنان است ليكن منافقان نمى‏دانند ، آيا نمى‏دانى كسى كه منتظر امر ما (حاكميت اجتماعى آرمانى ما) باشد، و بر بيمها و آزارهايى كه مى‏بيند شكيبايى ورزد، در روز بازپسين در كنار ما خواهد بود...

4. خصال مهدى(ع)
حضرت مهدى(ع) عصار و فشرده عالم هستى (10) و وارث همه انبياء اولياء الهى است، و خداوند متعال همه خصال نيكويى را كه در بندگان صالح پيش از او وجود داشته، در آن حضرت جمع كرده است. به بيان ديگر آنچه خوبان همه دارند او به تنهايى دارد.

در زمينه آنچه گفته شد روايتهاى بسيارى وارد شده كه از جمله آنها مى‏توان به روايت زير كه از حضرت اباعبدالله‏الحسين(ع) نقل شده اشاره كرد:

«فى‏القائم منا سنن من‏الانبياء: سنة من نوح، و سنة من ابراهيم ، و سنة من‏موسى و سنة من‏عيسى ، و سنة من ايوب و سنة من محمد(ص) . فاما من نوح: فطول‏العمر; واما من ابراهيم: فخفاءالولادة و اعتزال الناس; واما من موسى: فالخوف والغيبة; و اما من عيسى: فاختلاف‏الناس فيه، واما من‏ايوب: فالفرج بعدالبلوى; واما من محمد(ص) فالخروج بالسيف.» (11)

در قائم ما (اهل بيت) سنتهايى از پيامبران الهى وجود دارد; سنتى از نوح ، سنتى از ابراهيم ، سنتى از عيسى ، سنتى از ايوب: و سنتى از محمد(ص) از نوح طول عمر، از ابراهيم پوشيده‏ماندن ولادت و كناره‏گيرى از مردم ، از موسى، ترس و غيبت از جامعه ، از عيسى اختلاف مردم درباره او، از ايوب گشايش بعد از سختيها و بلايا، و از محمد(ص) قيام با شمشير را .

-------------------------------------------------------------------------پى‏نوشتها:
1. ر. ك: قمى ، شيخ عباس ، مفاتيح الجنان ، دعاى ندبه ، اصل عبارتى كه در دعاى مزبور آمده چنين است:

«اين الطالب بدم المقتول بكربلاء»

2. ر. ك: همان ، زيارت امام حسين(ع) در روز عاشورا. در بخشى از زيارت يادشده چنين آمده است: «فاسئل‏الله الذى اكرم مقامك و اكرمنى ان يرزقنى طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت محمد:»

3. همان جا

4. القندوزى، سليمان بن ابراهيم ، ينابيع المودة ، نجف ، مكتبة‏الحيدرية، 1411 ق ، ص 590 ، به نقل از: موسوعة كلمات‏الامام الحسين(ع)، قم ، دارالمعروف ، 1415 ق ، ص‏659 ، ح 688 .

5. حسينى ترمذى ، محمد صالح ، مناقب مرتضوى ، ص‏139 ، به نقل از: قرشى،على اكبر، اتفاق در مهدى موعود7، ص 35

6.الشيخ‏الصدوق،ابوجعفرمحمدبن‏على‏بن‏الحسين، كمال‏الدين و تمام‏النعمة، تهران، دارالكتب الاسلامية،1359 ق، ج 1 ، ص‏317 ، ح 4; به نقل از موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 661، ح‏693 .

7. همان ، ج 1، ص‏257 ، به نقل از: حكيمى، محمد ، عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام، قم ، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم ، 1374 ، صص‏36-35.

8 . همان ، ج 1، ص‏317 ، به نقل از موسوعة كلمات‏الامام‏الحسين، صص‏666- 655، ح‏703.

9. الكلينى ، محمدبن‏يعقوب، الكافى ، ج 8 ، ص‏37، به نقل از حكيمى،محمد، همان، ص‏293 .

10. در برخى از تفاسير كلمه «والعصر» به وجود حضرت مهدى(ع) تفسير شده است.

11. علم‏اليقين ، ج 2 ، ص‏793 ، به نقل از موسوعة كلمات الامام الحسين(ع) ، صص‏669- 668، ح 710 .

مهدویت و قرآن 1 (آیات)

سیمای مهدویت در قرآن
تذکر:۱- طرف راست خط عمودی شماره سوره و طرف چپ , شماره آیه(شماره سوره/شماره آیه) 

۲-ترجمه آیات ذکر شده در اینجادر بخش "مهدویت و قرآن ۲ می باشد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

2|3|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ

2|37|فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

2|115|وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

2|124|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

2|148|وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

2|155|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ

2|157|أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ

2|210|هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللّهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلآئِكَةُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ

2|243|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ

2|249|فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ

2|259|أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

2|261|مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

2|269|يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ

3|81|وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ

3|83|أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ

3|97|فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ

3|125|بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِينَ

3|142|أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ
3|144|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ

4|159|وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا

5|3|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

5|12|وَلَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَآئِيلَ وَبَعَثْنَا مِنهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ

5|41|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَيْئًا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

5|54|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

6|37|وَقَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَى أَن يُنَزِّلٍ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ

6|44|فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ

6|45|فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

6|89|أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ

6|158|هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيهُمُ الْمَلآئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ

7|46|وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْاْ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ

7|53|هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ

7|71|قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤكُم مَّا نَزَّلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ

7|96|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ

7|128|قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ

7|172|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ

7|181|وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ

7|187|يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ

8|7|وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ

8|8|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ

8|75|وَالَّذِينَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَكُمْ فَأُوْلَئِكَ مِنكُمْ وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

9|3|وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

9|16|أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُواْ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

9|32|يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

9|33|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

9|52|قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ

9|111|إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

9|119|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ

10|20|وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ

10|39|بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ

10|48|وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

10|62|أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ

10|64|لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

11|8|وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلاَ يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ

11|86|بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ

11|93|وَيَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُواْ إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ

11|110|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ

12|110|حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ

13|7|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلآ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ

14|5|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

15|36|قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ

15|38|إِلَى يَومِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ

16|1|أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ

16|33|هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

16|34|فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ

16|38|وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لاَ يَبْعَثُ اللّهُ مَن يَمُوتُ بَلَى وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ

16|40|إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ

17|5|فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً

17|6|ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا

17|7|إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيرًا

17|81|وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا

20|110|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا

20|111|وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا

20|113|وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا

20|123|قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى

20|135|قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَى

21|73|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ

21|105|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

22|35|الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ

22|41|الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ

22|45|فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ

22|60|ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ

22|65|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ

24|35|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

24|36|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ

24|55|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

25|54|وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا

26|4|إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ

26|21|فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ

27|15|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ

27|59|قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ

27|62|أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ

27|71|وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

27|93|وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

28|5|وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ

29|2|أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ

29|10|وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاء نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ
29|49|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ

30|4|فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ

30|5|بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

31|20|أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ

32|21|وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

32|27|أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاء إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ أَفَلَا يُبْصِرُونَ

32|28|وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْفَتْحُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

32|29|قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لَا يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ

32|30|فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانتَظِرْ إِنَّهُم مُّنتَظِرُونَ

33|11|هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا

33|18|قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا

33|28|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا

37|83|وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ

38|79|قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ

39|69|وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

40|51|إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ

41|30|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ

42|23|ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ

42|24|أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَإِن يَشَأِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

42|41|وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِكَ مَا عَلَيْهِم مِّن سَبِيلٍ

43|28|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

43|61|وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ

44|3|إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ

44|4|فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ

45|14|قُل لِّلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُون أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْمًا بِما كَانُوا يَكْسِبُونَ

46|13|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

48|28|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا

50|41|وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ

50|42|يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ

51|23|فَوَرَبِّ السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ

55|41|يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ

56|10|وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ

57|17|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

57|19|وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ

74|8|فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ

61|8|يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

61|9|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

64|12|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

67|30|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ

72|16|وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا

89|1|وَالْفَجْرِ

89|2|وَلَيَالٍ عَشْرٍ

89|3|وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ

89|22|وَجَاء رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا

97|1|إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ

97|2|وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ

97|3|لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ

97|4|تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ
97|5|سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ

امروز خلافت ابوبكر بن ‏ابى ‏قحافه لعنت الله علیه شروع شد  

مورخان و سيره‏ نگاران درباره تاريخ شهادت پيامبر صلی الله علیه و آله ، اتفاق نظر ندارند. شيعيان به پيروى از اهل ‏بيت علیهم السلام، تاريخ شهادت را، 28 صفر دانسته ولى اهل‏سنت، آن را در ماه ربيع‏الاول ذكر كرده‏اند.

همين ديدگاه‏هاى تاريخى درباره آغاز خلافت غاصبانه ی ابوبكر بن ‏ابى ‏قحافه لعنت الله علیه ، به عنوان نخستين خليفه ازخلفاى راشدين، نيز سارى و جارى است. ولى تمامى تاريخ ‏نگاران،اتفاق دارند بر اين كه در همان روزى كه رسول‏خدا صلی الله علیه و آله به شهادت رسید، ابوبكر لعنت الله علیه هم به خلافت رسيد.

 خلافت ابوبكر لعنت الله علیه ، نخستين سنگ بناى عملى و تفرقه مسلمانان در صدر اسلام است. زيرا خلافت وى، نه به وصايت پيامبر صلی الله علیه و آله بود و نه به صورت انتخابات آزاد و دموكراتيك برگزار شد. بلكه در نتيجه منازعه و مشاجره گفتارى برخى از افراد دو گروه مهاجر و انصار بود كه در سقيفه‏ بنى‏ ساعده، در تجمع چند ده نفرى مسلمانان، بدون حضور بزرگان بنى‏هاشم "كه نزديكترين افراد به رسول ‏خدا بودند " و بدون اطلاع بسيارى از سران صحابه كبار، با ترفندهاى چند تن از مهاجران، به اين مقام برگزيده شد و سپس با فضاسازى ويژه اعم از تطمیع و ترعیب ، از سايرين نيز به رضايت و يا با اجبار بيعت گرفتند.

 مخالفان خلافت ابوبكر لعنت الله علیه ، دو دسته از صاحب نفوذان مدينه و اصحاب رسول‏ خدا صلی الله علیه و آله  بودند :

ادامه نوشته

کلام حضرت سیدالشهدا علیه السلام خطاب به یکی از علمای قم

"مهدی ما در عصر خویش مظلوم است تا می توانید درباره او سخن بگویید و قلم فرسایی کنید...بیش از آنچه نوشته وگفته شده باید درباره اش نوشت وگفت... "  

 (صحیفه مهدویه/۵۹)

آری بسیار قابل تأمل است و در حد بضاعت و امکان باید به آن عمل کرد . با توجه به شیوع مباحث مربوط به منجی آخرالزمان در سراسر جهان و از آنجا که کشور ما مهد تشیع است و باید داعیه دار بحث انتظار و موعود جهانی باشد شایسته است اندیشمندان صاحب نظران ارباب قلم اهل شعر و ادب و فرهنگ و هنر و هر کس که دل داده ی خاندان عصمت و طهارت است و آرزوی تشکیل دولت کریمه مهدی موعود علیه السلام را هر چه سریعتر بر دل دارد  با استفاده از سرچشمه ی قرآن و اهل بیت علیهم السلام به فراخور دانش و امکانات خویش در مسیر ترویج فرهنگ مهدویت و افراشتن بیرق انتظار و متوجه ساختن مردم به وظایف خویش در قبال حجت زنده عصر حضرت مهدی علیه السلام گام بردارند و مشمول این دعای معصومین علیهم السلام  گردند که : " رحم الله  عبداً احیا امرنا " «خدا رحمت کند آن کس را که امر "ولایت"ما را احیا کند ».

لذا حقیر از این موقعیت استفاده خواهم نمود و در اندازه و ظرفیت موجود  انجام وظیفه ای به آستان ملک پاسبان مهدویت می نمایم و از همه مهدی یاوران و مهدی باوران و مهدی پژوهان جوان تقاضا مندم در این مسیر با ارسال نظرات و پیشنهادات سازنده خود کمیت و کیفیت کار را ارتقا بخشند بلکه شاید تبسمی بر روی دل آرای مهدی فاطمه نشیند که همین ما را بس است. 

 

افتتاحیه - دلگویه ای با امام عصر علیه السلام

  •  به او مي‌گويم چه زيبا مولا علي عليه السلام فرمود: «الانتظار اشد الموت» انتظار شديد‌تراز مرگ است.
  • اي عدل منتظر و اي حاضر ناظر، چشم‌ها به تو دوخته شده ومنتظران حقيقت همچون شمعي تا صبح ظهور در غم هجرانت مي‌سوزند. چه سخت و گران است برمن اينكه ببينم  همه خلق را و تو را نبينم: «عزيز علي ان اري الخلق ولا تري».
  • هر آدينه كه مي‌رسد،دل بهانه تو را مي گيرد و ما لب‌ها را با «ندبه» و «كميل» متبرك كرده و رو به درياي انتظار به انتظار طلوع آفتاب مي‌نشينيم.
  • اي ساقي فرج, چشمها آنقدر در فراق تو اشك ريخته و انتظار كشيده، دستها آنقدر طلب نوركرده وخالي مانده، دوشها آنقدرتازيانه سنگين اهانت را بر پيكره باورهاي ديني تحمل كرده كه دگر توان از كف داده. مولاي من كجا هستي كه دوستانت را عزت بخشي و دشمنانت را ذليل و خوار كني:«اين معز الاولياء ومذلّ الاعداء».
  • هر جمعه دوباره سلام، دوباره ندبه، دوباره حسرت و آه، انتظار، غروب، ‌غريبي. دوباره زخم كهنه جدائيم عود مي‌كند. امانم را بريده است. خصمان دروني و بيروني، روحم را در زنجير غفلت به بند كشيده‌اند. براي درمان دردم راه را به خطا رفته‌ام مرا درياب يا صاحب الزمان. اي تمام آرزوي من! اي غائب غيبت نشين! توان سخن گفتن را از دست داده‌ام. از اين غروب بي‌طلوع به ستوه آمده‌ام. اي مهربان! به معصيت و ناسپاسيم اعتراف مي‌كنم. دستان نااميدم را كه در بند شيطان است، اميد بخش و افق فكرم را به سمت عرفان و معرفت جهت ده. نادم و پشيمانم و با كوله‌باري از دلتنگي زمانه كه پشتم را خم كرده سر تعظيم فرود مي‌آورم و اداي احترام مي‌كنم. اي با شكوه! اي هستي شيعه! فرياد بي‌‌كسي‌هايم را بشنو. قلب شكسته‌ام را درمان كن، اگر چه بارها عهدشكني كرده‌ام، اگر چه در كلاس درست هميشه غائب بوده‌ام، اگرچه پشت به اقيانوس محبتت كرده‌ام، حال همچو برگ خزاني كه اسير زمستان سرد و تاريك شده، با دستان خالي و پشتي خميده در محضرت زانوي ادب خم كرده و به انتظار پاسخ در سكوتي مبهم به سر مي‌برم تا اينكه جوابم را بدهي و باران رحمتت را بر قلب محزونم بباري.

 

وقت است كه باز آيي

ثانيه ها در تپش اند ، التهابي مهيج و شوقي شيرين در پيكر كوچكشان مي جوشد . در گذر از لحظه ها كند مي لغزند وشتاب هميشه را ندارند.
تعدادشان به عدد منتظران زميني و آسماني است ، هر كدام در سينه اي مي تپند و شرار شوق را در فضا مي افشانند.
گرماي جانبخشي است . از لحظه هبوط آدم تا همين لحظه ، همه در اين انتظار جان داده اند. غرش غمگين ابرها و شتاب شورانگيز قطره ها در رسيدن به خاك ، گردش خستگي ناپذير و بي تأمل افلاك ، ذره ذره عطرهايي كه هر صبح، شور و شعف را به سينه ها مي ريزند، شاخه هايي كه هر بهار از دل ساقه ها مي رويند و.... همه به اين شوق ،شوريده و حيران ، زمان را سپري مي كنند .
چه جانكاه است ، نيايش ملكوت و دعاي ناسوت ، چه دير به ثمر مي نشيند . بارالها!
نغمه ها در گلوها مي ميرند و ناله ها در سينه ها به سردي مي گرايند . روح عاصي انسان در يأسي مرگبار ، دست و پا مي زند. كام تشنه كودكان يتيم مي سوزد . سايه هاي عدالت ، گمگشته هاي هزار ساله آنهايند.
بشر در حصار سيمان و آهن و دود ، با سرعتي ديوانه وار ، سرگشته مي چرخد . چه مي خواهد؟ در پي كدام پناه ، واله و سرگشته زمان را سپري مي كند ؟ آنقدر در روزمرگي مدفون است كه ماوراي ماده برايش افسانه جلوه مي نمايد.
وجودي كه ريشه و اساس هستي اش را در ملكوت اعلي بجا گذاشته است و اين لباس پوسيده و بي مقدار را چند روزي به عاريت گرفته تا روح خود را براي لقاي دوست ، جلا دهد ، چه غافل و بي خيال در بيغوله ماديات و در لايه هاي متعفن شهوات جا خوش كرده است .
ولي ....


فصل بيداري فرا رسيده است . ماده پرستان و مادي گرايان در تلاشي نه چندان موفق ، چند قرن جولان داده و ذهن نسيان پذير بشري را در هاله ايدئولوژي به ظاهر عقلاني خويش به خوابي ابدي به خيال خويش فرو برده اند.

مهدویت و قرآن 2 (ترجمه آیات )

2|3|(پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مى‏آورند; و نماز را برپا مى‏دارند; و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى داده‏ايم، انفاق مى‏كنند. 
 2|37|سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت; (و با آنها توبه كرد.) و خداوند توبه او را پذيرفت; چرا كه خداوند توبه‏پذير و مهربان است. 
 2|115|مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بى‏نياز و داناست! 
 2|124|(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)». 
 2|148|هر طايفه‏اى قبله‏اى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است; (بنابراين، زياد در باره قبله گفتگو نكنيد! و به جاى آن،) در نيكى‏ها و اعمال خير، بر يكديگر سبقت جوييد! هر جا باشيد، خداوند همه شما را (براى پاداش و كيفر در برابر اعمال نيك و بد، در روز رستاخيز،) حاضر مى‏كند; زيرا او، بر هر كارى تواناست. 
 2|155|قطعا همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مى‏كنيم; و بشارت ده به استقامت‏كنندگان!
2|157|اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده; و آنها هستند هدايت‏يافتگان! 
 2|210|آيا (پيروان فرمان شيطان، پس از اين همه نشانه‏ها و برنامه‏هاى روشن) انتظار دارند كه خداوند و فرشتگان، در سايه‏هائى از ابرها به سوى آنان بيايند (و دلايل تازه‏اى در اختيارشان بگذارند؟! با اينكه چنين چيزى محال است!) و همه چيز انجام شده، و همه كارها به سوى خدا بازمى‏گردد. 
 2|243|آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانه‏هاى خود فرار كردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (كه به بهانه بيمارى طاعون، از شركت در ميدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بميريد! (و به همان بيمارى، كه آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده كرد; (و ماجراى زندگى آنها را درس عبرتى براى آيندگان قرار داد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان مى‏كند; ولى بيشتر مردم، شكر (او را) بجا نمى‏آورند. 
 2|249|و هنگامى كه طالوت (به فرماندهى لشكر بنى اسرائيل منصوب شد، و) سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسيله يك نهر آب، آزمايش مى‏كند; آنها (كه به هنگام تشنگى،) از آن بنوشند، از من نيستند; و آنها كه جز يك پيمانه با دست خود، بيشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده كمى، همگى از آن آب نوشيدند. سپس هنگامى كه او، و افرادى كه با او ايمان آورده بودند، (و از بوته آزمايش، سالم به‏در آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از كمى نفرات خود، ناراحت شدند; و عده‏اى) گفتند: «امروز، ما توانايى مقابله با (جالوت) و سپاهيان او را نداريم.» اما آنها كه مى‏دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز رستاخيز، ايمان داشتند) گفتند: «چه بسيار گروه‏هاى كوچكى كه به فرمان خدا، بر گروه‏هاى عظيمى پيروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامت‏كنندگان) است. 
 2|259|يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن، به روى سقفها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراكنده بود; او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده مى‏كند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال ميراند; سپس زنده كرد; و به او گفت: «چه‏قدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز; يا بخشى از يك روز.» فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردى! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود (كه همراه داشتى، با گذشت سالها) هيچ‏گونه تغيير نيافته است! (خدايى كه يك چنين مواد فاسدشدنى را در طول اين مدت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشى شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمينان خاطر توست، و هم) براى اينكه تو را نشانه‏اى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانهاى مركب سوارى خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مى‏دهيم، و گوشت بر آن مى‏پوشانيم!»هنگامى كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت:«مى‏دانم خدا بر هر كارى توانا است‏». 
 2|261|كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند; كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد; و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مى‏كند; و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسيع، و (به همه چيز) داناست. 
 2|269|(خدا) دانش و حكمت را به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مى‏دهد; و به هر كس دانش داده شود، خير فراوانى داده شده است. و جز خردمندان، (اين حقايق را درك نمى‏كنند، و) متذكر نمى‏گردند. 
 3|81|و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خداوند، از پيامبران (و پيروان آنها)،پيمان مؤكد گرفت، كه هرگاه كتاب و دانش به شما دادم، سپس پيامبرى به سوى شما آمد كه آنچه را با شماست تصديق مى‏كند، به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آيا به اين موضوع، اقرار داريد؟ و بر آن، پيمان مؤكد بستيد؟» گفتند: «(آرى) اقرار داريم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشيد! و من نيز با شما از گواهانم.» 
 3|83|آيا آنها غير از آيين خدا مى‏طلبند؟! (آيين او همين اسلام است;) و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابر (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى‏شوند. 
 3|97|در آن، نشانه‏هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است; و هر كس داخل آن ( خانه خدا) شود; در امان خواهد بود، و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان، بى‏نياز است. 
 3|125|آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد، و دشمن به همين زودى به سراغ شما بيايد، خداوند شما را به پنج هراز نفر از فرشتگان، كه نشانه‏هايى با خود دارند، مدد خواهد داد! 
 3|142|آيا چنين پنداشتيد كه (تنها با ادعاى ايمان) وارد بهشت خواهيد شد، در حالى كه خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟!

3|144|محمد (ص) فقط فرستاده خداست; و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند; آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برمى‏گرديد؟ (و اسلام را رها كرده به دوران جاهليت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟) و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمى‏زند; و خداوند بزودى شاكران (و استقامت‏كنندگان) را پاداش خواهد داد.
 
4|159|و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او ( حضرت مسيح) ايمان مى‏آورد; و روز قيامت، بر آنها گواه خواهد بود.
 
5|3|گوشت مردار، و خون، و گوشت خوك، و حيواناتى كه به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفه‏شده، و به زجر كشته شده، و آنها كه بر اثر پرت‏شدن از بلندى بميرند، و آنها كه به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند، و باقيمانده صيد حيوان درنده -مگر آنكه (بموقع به آن حيوان برسيد، و) آن را سرببريد- و حيواناتى كه روى بتها (يا در برابر آنها) ذبح مى‏شوند، (همه) بر شما حرام شده است; و (همچنين) قسمت كردن گوشت حيوان به وسيله چوبه‏هاى تير مخصوص بخت آزمايى; تمام اين اعمال، فسق و گناه است -امروز، كافران از (زوال) آيين شما، مايوس شدند; بنابر اين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم; و نعمت خود را بر شما تمام نمودم; و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم- اما آنها كه در حال گرسنگى، دستشان به غذاى ديگرى نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعى ندارد كه از گوشتهاى ممنوع بخورند;) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
 
5|12|خدا از بنى اسرائيل پيمان گرفت. و از آنها، دوازده نقيب ( سرپرست) برانگيختيم. و خداوند (به آنها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و به رسولان من ايمان بياوريد و آنها را يارى كنيد، و به خدا قرض الحسن بدهيد ( در راه او، به نيازمندان كمك كنيد)، گناهان شما را مى‏پوشانم ( مى بخشم); و شما را در باغهايى از بهشت، كه نهرها از زير درختانش جارى است، وارد مى‏كنم. اما هر كس از شما بعد از اين كافر شود، از راه راست منحرف گرديده است.
 
5|41|اى فرستاده (خدا)! آنها كه در مسير كفر شتاب مى‏كنند و با زبان مى‏گويند: «ايمان آورديم س‏ذللّه و قلب آنها ايمان نياورده، تو را اندوهگين نسازند! و (همچنين) گروهى از يهوديان كه خوب به سخنان تو گوش مى‏دهند، تا دستاويزى براى تكذيب تو بيابند; آنها جاسوسان گروه ديگرى هستند كه خودشان نزد تو نيامده‏اند; آنها سخنان را از مفهوم اصليش تحريف مى‏كنند، و (به يكديگر) مى‏گويند: «اگر اين (كه ما مى‏خواهيم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داورى كرد،) بپذيريد، وگرنه (از او) دورى كنيد!» (ولى) كسى را كه خدا (بر اثر گناهان پى‏درپى او) بخواهد مجازات‏كند، قادر به دفاع از او نيستى; آنها كسانى هستند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك كند; در دنيا رسوايى، و در آخرت مجازات بزرگى نصيبشان خواهد شد.

5|54|اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زيانى نمى‏رساند; خداوند جمعيتى را مى‏آورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند; آنها در راه خدا جهاد مى‏كنند، و از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى ندارند. اين، فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شايسته ببيند) مى‏دهد; و (فضل) خدا وسيع، و خداوند داناست.
 
6|37|و گفتند: «چرا نشانه (و معجزه‏اى) از طرف پروردگارش بر او نازل نمى‏شود؟!» بگو: «خداوند، قادر است كه نشانه‏اى نازل كند; ولى بيشتر آنها نمى‏دانند!»
 
6|44|(آرى،) هنگامى كه (اندرزها سودى نبخشيد، و) آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند، درهاى همه چيز (از نعمتها) را به روى آنها گشوديم; تا (كاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند); ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم); در اين هنگام، همگى مايوس شدند; (و درهاى اميد به روى آنها بسته شد).
 
6|45|و (به اين ترتيب،) دنباله (زندگى) جمعيتى كه ستم كرده بودند، قطع شد. و ستايش مخصوص خداوند، پروردگار جهانيان است.
 
6|89|آنها كسانى هستند كه كتاب و حكم و نبوت به آنان داديم; و اگر (بفرض) نسبت به آن كفر ورزند، (آيين حق زمين نمى‏ماند; زيرا) كسان ديگرى را نگاهبان آن مى‏سازيم كه نسبت به آن، كافر نيستند.
 
6|158|آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان (مرگ) به سراغشان آيند، يا خداوند (خودش) به سوى آنها بيايد، يا بعضى از آيات پروردگارت (و نشانه‏هاى رستاخيز)؟! اما آن روز كه بعضى از آيات پروردگارت تحقق پذيرد، ايمان‏آوردن افرادى كه قبلا ايمان نياورده‏اند، يا در ايمانشان عمل نيكى انجام نداده‏اند، سودى به حالشان نخواهد داشت! بگو: «(اكنون كه شما چنين انتظارات نادرستى داريد،) انتظار بكشيد ما هم انتظار (كيفر شما را) مى‏كشيم!»
 
7|46|و در ميان آن دو ( بهشتيان و دوزخيان)، حجابى است; و بر «اعراف‏» مردانى هستند كه هر يك از آن دو را از چهره‏شان مى‏شناسند; و به بهشتيان صدا مى‏زنند كه: «درود بر شما باد!» اما داخل بهشت نمى‏شوند، در حالى كه اميد آن را دارند.

7|53|آيا آنها جز انتظار تاويل آيات (و فرا رسيدن تهديدهاى الهى) دارند؟ آن روز كه تاويل آنها فرا رسد، (كار از كار گذشته، و پشيمانى سودى ندارد; و) كسانى كه قبلا آن را فراموش كرده بودند مى‏گويند: «فرستادگان پروردگار ما، حق را آوردند; آيا (امروز) شفيعانى براى ما وجود دارند كه براى ما شفاعت كنند؟ يا (به ما اجازه داده شود به دنيا) بازگرديم، و اعمالى غير از آنچه انجام مى‏داديم، انجام دهيم؟!» (ولى) آنها سرمايه وجود خود را از دست داده‏اند; و معبودهايى را كه به دروغ ساخته بودند، همگى از نظرشان :گم مى‏شوند. (نه راه بازگشتى دارند، و نه شفيعانى!)
 
7|71|گفت: «پليدى و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است! آيا با من در مورد نامهايى مجادله مى‏كنيد كه شما و پدرانتان 0بعنوان معبود و خدا، بر بتها) گذارده‏ايد، در حالى كه خداوند هيچ دليلى درباره آن نازل نكرده است؟! پس شما منتظر باشيد، من هم با شما انتظار مى‏كشم! (شما انتظار شكست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!)»
 
7|96|و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مى‏آوردند و تقوا پيشه مى‏كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‏گشوديم; ولى (آنها حق را) تكذيب كردند; ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
 
7|128|موسى به قوم خود گفت: «از خدا يارى جوييد، و استقامت پيشه كنيد، كه زمين از آن خداست، و آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد، واگذار مى‏كند; و سرانجام (نيك) براى پرهيزكاران است!»
 
7|172|و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت; و آنها را گواه بر خويشتن ساخت; (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مى‏دهيم!» (چنين كرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم; (و از پيمان فطرى توحيد بى‏خبر مانديم)»!
 
7|181|و از آنها كه آفريديم، گروهى بحق هدايت مى‏كنند، و بحق اجراى عدالت مى‏نمايند.
 
7|187|درباره قيامت از تو سؤال مى‏كنند، كى فرامى‏رسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است; و هيچ‏كس جز او (نمى‏تواند) وقت آن را آشكار سازد; (اما قيام قيامت، حتى) در آسمانها و زمين، سنگين (و بسيار پر اهميت) است; و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمى‏آيد!» (باز) از تو سؤال مى‏كنند، چنان كه گويى تو از زمان وقوع آن باخبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست; ولى بيشتر مردم نمى‏دانند.»
 
8|7|و (به ياد آريد) هنگامى را كه خداوند به شما وعده داد كه يكى از دو گروه ( كاروان تجارى قريش، يا لشكر مسلح آنها) نصيب شما خواهد بود; و شما دوست مى‏داشتيد كه كاروان (غير مسلح) براى شما باشد (و بر آن پيروز شويد); ولى خداوند مى‏خواهد حق را با كلمات خود تقويت، و ريشه كافران را قطع كند; (از اين رو شما را بر خلاف ميلتان با لشكر قريش درگير ساخت، و آن پيروزى بزرگ نصيبتان شد.)
 
8|8|تا حق را تثبيت كند، و باطل را از ميان بردارد، هر چند مجرمان كراهت داشته باشند.
 
8|75|و كسانى كه بعدا ايمان آوردند و هجرت كردند و با شما جهاد نمودند، از شما هستند; و خويشاوندان نسبت به يكديگر، در احكامى كه خدا مقرر داشته، (از ديگران) سزاوارترند; خداوند به همه چيز داناست.
 
9|3|و اين، اعلامى است از ناحيه خدا و پيامبرش به (عموم) مردم در روز حج اكبر ( روز عيد قربان) كه: خداوند و پيامبرش از مشركان بيزارند! با اين حال، اگر توبه كنيد، براى شما بهتر است! و اگر سرپيچى نماييد، بدانيد شما نمى‏توانيد خدا را ناتوان سازيد (و از قلمرو قدرتش خارج شويد)! و كافران را به مجازات دردناك بشارت ده!
 
 9|16|آيا گمان كرديد كه (به حال خود) رها مى‏شويد در حالى كه هنوز كسانى كه از شما جهاد كردند، و غير از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خويش انتخاب ننمودند، (از ديگران) مشخص نشده‏اند؟! (بايد آزمون شويد; و صفوف از هم جدا گردد;) و خداوند به آنچه عمل مى‏كنيد، آگاه است!
 
9|32|آنها مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند; ولى خدا جز اين نمى‏خواهد كه نور خود را كامل كند، هر چند كافران ناخشنود باشند!
 
9|33|او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه آيين‏ها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند!
 
9|52|بگو: «آيا درباره ما، جز يكى از دو نيكى را انتظار داريد؟!(: يا پيروزى يا شهادت) ولى ما انتظار داريم كه خداوند، عذابى از سوى خودش (در آن جهان) به شما برساند، يا (در اين جهان) به دست ما (مجازات شويد) اكنون كه چنين است، شما انتظار بكشيد، ما هم با شما انتظار مى‏كشيم!»
 
9|111|خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خريدارى كرده، كه (در برابرش) بهشت براى آنان باشد; (به اين گونه كه:) در راه خدا پيكار مى‏كنند، مى‏كشند و كشته مى‏شوند; اين وعده حقى است بر او، كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده; و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اكنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى كه با خدا كرده‏ايد; و اين است آن پيروزى بزرگ!
 
9|119|اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و با صادقان باشيد!
 
10|20|مى‏گويند: «چرا معجزه‏اى از پروردگارش بر او نازل نمى‏شود؟!» بگو: «غيب (و معجزات) تنها براى خدا (و به فرمان او) است! شما در انتظار باشيد، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانه‏جويانه باشيد، و من هم در انتظار مجازات شما!)»
 
10|39|(ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انكار نكردند;) بلكه چيزى را تكذيب كردند كه آگاهى از آن نداشتند، و هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده است! پيشينيان آنها نيز همين گونه تكذيب كردند; پس بنگر عاقبت كار ظالمان چگونه بود!
 
10|48|و مى‏گويند: «اگر راست مى‏گوئى، اين وعده (مجازات) كى خواهد بود؟»
 
10|62|آگاه باشيد (دوستان و) اولياى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مى‏شوند!
 
10|64|در زندگى دنيا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند; وعده‏هاى الهى تخلف ناپذير است! اين است آن رستگارى بزرگ!
 
11|8|و اگر مجازات را تا زمان محدودى از آنها به تاخير اندازيم، (از روى استهزا مى‏گويند: «چه چيز مانع آن شده است؟!» آگاه باشيد، آن روز كه (عذاب) به سراغشان آيد، از آنها بازگردانده نخواهد شد; (و هيچ قدرتى مانع آن نخواهد بود;) و آنچه را مسخره مى‏كردند، دامانشان را مى‏گيرد!
 
11|86|آنچه خداوند براى شما باقى گذارده (از سرمايه‏هاى حلال)، برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد! و من، پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ايمان) نيستم!
 
11|93|اى قوم! هر كارى از دستتان ساخته است، انجام دهيد، من هم كار خود را خواهم كرد; و بزودى خواهيد دانست چه كسى عذاب خواركننده به سراغش مى‏آيد، و چه كسى دروغگوست! شما انتظار بكشيد، من هم در انتظارم!»
 
11|110|ما به موسى كتاب آسمانى داديم; سپس در آن اختلاف شد; و اگر فرمان قبلى خدا (در زمينه‏آزمايش و اتمام حجت بر آنها) نبود، در ميان آنان داورى مى‏شد! و آنها (هنوز) در شك‏اند، شكى آميخته به بدگمانى!
 
12|110|(پيامبران به دعوت خود، و دشمنان آنها به مخالفت خود همچنان ادامه دادند) تا آنگاه كه رسولان مايوس شدند، و (مردم) گمان كردند كه به آنان دروغ گفته شده است; در اين هنگام، يارى ما به سراغ آنها آمد; آنان را كه خواستيم نجات يافتند; و مجازات و عذاب ما از قوم گنهكار بازگردانده نمى‏شود!
 
13|7|كسانى كه كافر شدند مى‏گويند: «چرا آيه (و معجزه‏اى) از پروردگارش بر او نازل نشده؟!» تو فقط بيم دهنده‏اى! و براى هر گروهى هدايت كننده‏اى است (;و اينها همه بهانه است، نه براى جستجوى حقيقت)!
 
14|5|ما موسى را با آيات خود فرستاديم; (و دستور داديم:) قومت را از ظلمات به نور بيرون آر! و س‏خ‏للّهايام الله‏» را به آنان ياد آور! در اين، نشانه‏هايى است براى هر صبر كننده شكرگزار!
 
15|36|گفت: «پروردگارا! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده (و زنده بگذار!)»
 
15|38|(اما نه تا روز رستاخيز، بلكه) تا روز وقت معينى.»
 
16|1|فرمان خدا (براى مجازات مشركان و مجرمان،) فرا رسيده است; براى آن عجله نكنيد! منزه و برتر است خداوند از آنچه همتاى او قرارمى‏دهند!
 
16|33|آيا آنها انتظارى جز اين دارند كه فرشتگان (قبض ارواح) به سراغشان بيايند، يا فرمان پروردگارت (براى مجازاتشان) فرا رسد (آنگاه توبه كنند؟! ولى توبه آنها در آن زمان بى اثر است! آرى،) كسانى كه پيش از ايشان بودند نيز چنين كردند! خداوند به آنها ستم نكرد; ولى آنان به خويشتن ستم مى‏نمودند!
 
16|34|و سرانجام بديهاى اعمالشان به آنها رسيد; و آنچه را (از وعده‏هاى عذاب) استهزا مى‏كردند، بر آنان وارد شد.
 
16|38|آنها سوگندهاى شديد به خدا ياد كردند كه: «هرگز خداوند كسى را كه مى‏ميرد، برنمى‏انگيزد! س‏ذللّه آرى، اين وعده قطعى خداست (كه همه مردگان را براى جزا بازمى‏گرداند); ولى بيشتر مردم نمى‏دانند!
 
16|40|(رستاخيز مردگان براى ما مشكل نيست; زيرا) وقتى چيزى را اراده مى‏كنيم، فقط به آن مى‏گوييم: «موجود باش!» بلافاصله موجود مى‏شود.
 
17|5|هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پيكارجوى خود را بر ضد شما ميانگيزيم (تا شما را سخت در هم كوبند; حتى براى به دست آوردن مجرمان)، خانه‏ها را جستجو مى‏كنند; و اين وعده‏اى است قطعى!
 
17|6|سپس شما را بر آنها چيره مى‏كنيم; و شما را به وسيله داراييها و فرزندانى كمك خواهيم كرد; و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرارمى‏دهيم.
 
17|7|اگر نيكى كنيد، به خودتان نيكى مى‏كنيد; و اگر بدى كنيد باز هم به خود مى‏كنيد. و هنگامى كه وعده دوم فرا رسد، (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت كه) آثار غم و اندوه در صورتهايتان ظاهر مى‏شود; و داخل مسجد (الاقصى) مى‏شوند همان گونه كه بار اول وارد شدند; و آنچه را زير سلطه خود مى‏گيرند، در هم مى‏كوبند.
 
17|81|و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد; يقينا باطل نابود شدنى است!»
 
20|110|آنچه را پيش رو دارند، و آنچه را (در دنيا) پشت سرگذاشته‏اند مى‏داند; ولى آنها به (علم) او احاطه ندارند!
 
20|111|و (در آن روز) همه چهره‏ها در برابر خداوند حى قيوم، خاضع مى‏شود; و مايوس (و زيانكار) است آن كه بار ستمى بر دوش دارد!
 
20|113|و اين گونه آن را قرآنى عربى ( فصيح و گويا) نازل كرديم، و انواع وعيدها (و انذارها) را در آن بازگو نموديم، شايد تقوا پيشه كنند; يا براى آنان تذكرى پديد آورد!
 
20|123|(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آييد، در حالى كه دشمن يكديگر خواهيد بود! ولى هرگاه هدايت من به سراغ شما آيد، هر كس از هدايت من پيروى كند، نه گمراه مى‏شود، و نه در رنج خواهد بود!
 
20|135|بگو: «همه (ما و شما) در انتظاريم! (ما در انتظار وعده پيروزى، و شما در انتظار شكست ما!) حال كه چنين است، انتظار بكشيد! اما بزودى مى‏دانيد چه كسى از اصحاب صراط مستقيم، و چه كسى هدايت يافته است!
 
21|73|و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مى‏كردند; و انجام كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم; و تنها ما را عبادت مى‏كردند.
 
21|105|در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايسته‏ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد! س‏ذللّه
 
22|35|همانها كه چون نام خدا برده مى‏شود، دلهايشان پر از خوف (پروردگار) مى‏گردد; و شكيبايان در برابر مصيبتهايى كه به آنان مى‏رسد; و آنها كه نماز را برپا مى‏دارند، و از آنچه به آنان روزى داده‏ايم انفاق مى‏كنند.
 
22|41|همان كسانى كه هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مى‏دارند، و زكات مى‏دهند، و امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند، و پايان همه كارها از آن خداست!
 
22|45|چه بسيار شهرها و آباديهايى كه آنها را نابود و هلاك كرديم در حالى كه (مردمش) ستمگر بودند، بگونه‏اى كه بر سقفهاى خود فروريخت! (نخست سقفها ويران گشت; و بعد ديوارها بر روى سقفها!) و چه بسيار چاه پر آب كه بى‏صاحب ماند; و چه بسيار قصرهاى محكم و مرتفع!
 
22|60|(آرى،) مطلب چنين است! و هر كس به همان مقدار كه به او ستم شده مجازات كند، سپس مورد تعدى قرار گيرد، خدا او را يارى خواهد كرد; يقينا خداوند بخشنده و آمرزنده است!
 
22|65|آيا نديدى كه خداوند آنچه را در زمين است مسخر شما كرد; و (نيز) كشتيهايى را كه به فرمان او بر صفحه اقيانوسها حركت مى‏كنند; و آسمان ( كرات و سنگهاى آسمانى) را نگه مى‏دارد، تا جز بفرمان او، بر زمين فرو نيفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است!
 
24|35|خداوند نور آسمانها و زمين است; مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته مى‏شود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى; (روغنش آنچنان صاف و خالص است كه) نزديك است بدون تماس با آتش شعله‏ور شود; نورى است بر فراز نورى; و خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مى‏كند، و خداوند به هر چيزى داناست.
 
24|36|(اين چراغ پرفروغ) در خانه‏هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد); خانه‏هايى كه نام خدا در آنها برده مى‏شود، و صبح و شام در آنها تسبيح او مى‏گويند...
 
24|55|خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند وعده مى‏دهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد; و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشه‏دار خواهد ساخت; و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مى‏كند، آنچنان كه تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند.
 
25|54|او كسى است كه از آب، انسانى را آفريد; سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد); و پروردگار تو همواره توانا بوده است.
 
26|4|اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيه‏اى نازل مى‏كنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد!
 
26|21|پس هنگامى كه از شما ترسيدم فرار كردم; و پروردگارم به من حكمت و دانش بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد!
 
27|15|و ما به داوود و سليمان، دانشى عظيم داديم; و آنان گفتند: «ستايش از آن خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.»
 
27|59|بگو: «حمد مخصوص خداست; و سلام بر بندگان برگزيده‏اش!» آيا خداوند بهتر است يا بتهايى كه همتاى او قرارمى‏دهند؟!
 
27|62|يا كسى كه دعاى مضطر را اجابت مى‏كند و گرفتارى را برطرف مى‏سازد، و شما را خلفاى زمين قرارمى‏دهد; آيا معبودى با خداست؟! كمتر متذكر مى‏شويد!
 
27|71|آنها مى‏گويند: «اين وعده (عذاب كه به ما مى‏دهيد) كى خواهد آمد اگر راست مى‏گوييد؟!»
 
27|93|بگو: «حمد و ستايش مخصوص ذات خداست; بزودى آياتش را به شما نشان مى‏دهد تا آن را بشناسيد; و پروردگار تو از آنچه انجام مى‏دهيد غافل نيست!
 
28|5|ما مى‏خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم!
 
29|2|آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم‏»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟!
 
29|10|و از مردم كسانى هستند كه مى‏گويند: «به خدا ايمان آورده‏ايم!» اما هنگامى كه در راه خدا شكنجه و آزار مى‏بينند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مى‏شمارند (و از آن سخت وحشت مى‏كنند); ولى هنگامى كه پيروزى از سوى پروردگارت (براى شما) بيايد، مى‏گويند: «ما هم با شما بوديم (و در اين پيروزى شريكيم)»!! آيا خداوند به آنچه در سينه‏هاى جهانيان است آگاه‏تر نيست؟!
 
29|49|ولى اين آيات روشنى است كه در سينه دانشوران جاى دارد; و آيات ما را جز ستمگران انكار نمى‏كنند!
 
30|4|در چند سال همه كارها از آن خداست; چه قبل و چه بعد (از اين شكست و پيروزى); و در آن روز، مؤمنان (بخاطر پيروزى ديگرى) خوشحال خواهند شد...
 
30|5|به سبب يارى خداوند; و او هر كس را بخواهد يارى مى‏دهد; و او صاحب قدرت و رحيم است!
 
31|20|آيا نديديد خداوند آنچه را در آسمانها و زمين است مسخر شما كرده، و نعمتهاى آشكار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است؟! ولى بعضى از مردم بدون هيچ دانش و هدايت و كتاب روشنگرى درباره خدا مجادله مى‏كنند!
 
32|21|به آنان از عذاب نزديك (عذاب اين دنيا) پيش از عذاب بزرگ (آخرت) مى‏چشانيم، شايد بازگردند!
 
32|27|آيا نديدند كه ما آب را بسوى زمينهاى خشك مى‏رانيم و بوسيله آن زراعتهايى مى‏رويانيم كه هم چهارپايانشان از آن مى‏خورند و هم خودشان تغذيه مى‏كنند; آيا نمى بينند؟!
 
32|28|آنان مى‏گويند: «اگر راست‏مى‏گوييد، اين پيروزى شما كى خواهد بود؟!»
 
32|29|بگو: «روز پيروزى، ايمان آوردن، سودى به حال كافران نخواهد داشت; و به آنها هيچ مهلت داده نمى‏شود!»
 
32|30|حال كه چنين است، از آنها روى بگردان و منتظر باش; آنها نيز منتظرند! (تو منتظر رحمت خدا و آنها هم منتظر عذاب او!)
 
33|11|آنجا بود كه مؤمنان آزمايش شدند و تكان سختى خوردند!
 
33|18|خداوند كسانى كه مردم را از جنگ بازمى‏داشتند و كسانى را كه به برادران خود مى‏گفتند: س‏خ‏للّهبسوى ما بياييد (و خود را از معركه بيرون كشيد)» بخوبى مى‏شناسد; و آنها (مردمى ضعيفند و) جز اندكى پيكار نمى‏كنند!
 
33|28|اى پيامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى‏خواهيد بياييد با هديه‏اى شما را بهره‏مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم!
 
37|83|و از پيروان او ابراهيم بود;
 
38|79|گفت: «پروردگارا! مرا تا روزى كه انسانها برانگيخته مى‏شوند مهلت ده!»
 
39|69|و زمين (در آن روز) به نور پروردگارش روشن مى‏شود، و نامه‏هاى اعمال را پيش مى‏نهند و پيامبران و گواهان را حاضر مى‏سازند، و ميان آنها بحق داورى مى‏شود و به آنان ستم نخواهد شد!
 
40|51|ما به يقين پيامبران خود و كسانى را كه ايمان آورده‏اند، در زندگى دنيا و (در آخرت) روزى كه گواهان به پا مى‏خيزند يارى مى‏دهيم!
 
41|30|به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند كه: «نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است!
 
42|23|اين همان چيزى است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند به آن نويد مى‏دهد! بگو: «من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏كنم جز دوست‏داشتن نزديكانم ( اهل بيتم); و هر كس كار نيكى انجام دهد ، بر نيكى‏اش مى‏افزاييم; چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
 
42|24|آيا مى‏گويند: «او بر خدا دروغ بسته است‏»؟! در حالى كه اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر مى‏نهد (و اگر خلاف بگوئى قدرت اظهار اين آيات را از تو مى‏گيرد) و باطل را محو مى‏كند و حق را بفرمانش پابرجا مى‏سازد; چرا كه او از آنچه درون سينه‏هاست آگاه است.
 
42|41|و كسى كه بعد از مظلوم‏شدن يارى طلبد، ايرادى بر او نيست;
 
43|28|او كلمه توحيد را كلمه پاينده‏اى در نسلهاى بعد از خود قرار داد، شايد به سوى خدا باز گردند!
 
43|61|و او ( مسيح) سبب آگاهى بر روز قيامت است. (زيرا نزول عيسى گواه نزديكى رستاخيز است); هرگز در آن ترديد نكنيد; و از من پيروى كنيد كه اين راه مستقيم است!
 
44|3|كه ما آن را در شبى پر بركت نازل كرديم; ما همواره انذاركننده بوده‏ايم!
 
44|4|در آن شب هر امرى بر اساس حكمت (الهى) تدبير و جدا مى‏گردد.
 
45|14|به مؤمنان بگو: «كسانى را كه اميد به ايام الله ( روز رستاخيز) ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومى را به اعمالى كه انجام مى‏دادند جزا دهد»!
 
46|13|كسانى كه گفتند: «پروردگار ما الله است‏»، سپس استقامت كردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگين مى‏شوند.
 
48|28|او كسى است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه ادايان پيروز كند; و كافى است كه خدا گواه اين موضوع باشد!
 
50|41|و گوش فرا ده و منتظر روزى باش كه منادى از مكانى نزديك ندا مى‏دهد،
 
50|42|روزى كه همگان صيحه رستاخيز را بحق مى‏شنوند; آن روز، روز خروج (از قبرها) است!
 
51|23|سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه اين مطلب حق است همان گونه كه شما سخن مى‏گوييد!
 
55|41|مجرمان از چهره‏هايشان شناخته مى‏شوند; و آنگاه آنها را از موهاى پيش سر، و پاهايشان مى‏گيرند (و به دوزخ مى‏افكنند)!
 
56|10|و (سومين گروه) پيشگامان پيشگامند،
 
57|17|بدانيد خداوند زمين را بعد از مرگ آن زنده مى‏كند! ما آيات (خود) را براى شما بيان كرديم، شايد انديشه كنيد!
 
57|19|كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند، آنها صديقين و شهدا نزد پروردگارشانند; براى آنان است پاداش (اعمال)شان و نور (ايمان)شان; و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنها دوزخيانند.
 
74|8|هنگامى كه در «صور» دميده شود،
 
61|8|آنان مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند; ولى خدا نور خود را كامل مى‏كند هر چند كافران خوش نداشته باشند!
 
61|9|او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد، هر چند مشركان كراهت داشته باشند!
 
64|12|اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد پيامبر را; و اگر روى‏گردان شويد، رسول ما جز ابلاغ آشكار وظيفه‏اى ندارد!
 
67|30|بگو: «به من خبر دهيد اگر آبهاى (سرزمين) شما در زمين فرو رود، چه كسى مى‏تواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»
 
72|16|و اينكه اگر آنها ( جن و انس) در راه (ايمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سيرابشان مى‏كنيم!
 
89|1|به سپيده دم سوگند،
 
89|2|و به شبهاى دهگانه،
 
89|3|و به زوج و فرد،
 
89|22|و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند،
 
97|1|ما آن ( قرآن) را در شب قدر نازل كرديم!
 
97|2|و تو چه مى‏دانى شب قدر چيست؟!
 
97|3|شب قدر بهتر از هزار ماه است!
 
97|4|فرشتگان و «روح‏» در آن شب به اذن پروردگارشان براى (تقدير) هر كارى نازل مى‏شوند.
 
97|5|شبى است سرشار از سلامت (و بركت و رحمت) تا طلوع سپيده!

مهدویت در کلام معصومین علیهم السلام

بشارتهاى نبي اكرم صلى الله عليه وآله در باره حضرت مهدى عليه السلام

" أبشركم بالمهدي يبعث في أمتي على اختلاف من الناس وزلازل فيملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما ، يرضى عنه ساكن السماء وساكن الأرض يقسم المال صحاحا ، فقال له رجل ما صحاحا ؟ قال بالسوية بين الناس ، قال : ويملأ الله قلوب أمة محمد صلى الله عليه وسلم غنى ويسعهم عدله ، حتى يأمر مناديا فينادي فيقول : من له من مال حاجة فما يقوم من الناس إلا رجل ، فيقول ائت السدان يعني الخازن فقل له إن المهدي يأمرك أن تعطيني مالا ، فيقول له أحث ، حتى إذا جعله في حجره وأحرزه ندم ، فيقول كنت أجشع أمة محمد نفسا ، أو عجز عني ما وسعهم ؟ قال فيرده فلا يقبل منه ، فيقال له إنا لا نأخذ شيئا أعطيناه ، فيكون كذلك سبع سنين أو ثمان سنين أو تسع سنين ، ثم لا خير في العيش بعده ، أو قال ثم لا خير في الحياة بعده "

* علاء بن بشير ، از ابو صديق ناجى ، از ابو سعيد خدرى ، روايت كرده كه رسول خدا ( ص ) فرمود : مژده باد شما را به ظهور و برانگيخته شدن مهدى ( عليه السلام ) در امت من ، در حاليكه اختلافات تمام مردم را در برگرفته و فاصلهء طبقاتى زياد گشته است ( شايد مراد از ( زلازل ) همان زلزله طبيعى باشد ) آنگاه حضرتش زمين را از عدل و داد پر مىكند ، همانگونه كه از جور وستم پرشده بود ، ساكنين آسمان وزمين از او راضى و خشنود بوده ، اموال را بطور مساوى بين مردم تقسيم مىنمايد ، سپس رسول اكرم صلى الله عليه وآله مىفرمايد : خداوند دلهاى امت محمد صلى الله عليه وآله وسلم را غنى و بىنياز گردانيده و عدل آن حضرت را گسترش داده تا جايى كه دستور مىدهد منادى فرياد زند و بگويد : چه كسى نياز به مال دارد ؟ كسى از مردم بجز يك نفر پاسخ نمىدهد ، به او گفته مىشود برو پيش خزانه دار و به او بگو كه مهدى ( عليه السلام ) دستور داده كه به من مال عطا كنى ، خزانه دار به او مىگويد : آنچه مىخواهى بدون شمارش برگير و ببر ، تا آن اموال در اختيار او قرار مىگيرد و آنرا احراز مىكند پشيمان گشته و مىگويد من حريص ترين و طمعكارترين فرد امت حضرت محمد صلى الله عليه وآله بودم ، يا اينكه از آن وسعت و بىنيازى كه به ديگران داده شد درمانده و محروم ماندم ، رسول اكرم صلى الله عليه وآله در ادامه مىفرمايد : آن مرد اموال را برمىگرداند امااز او نمىپذيرند وبه او گفته مىشود ما آنچه را كه داديم پس نمىگيريم وضع به همين صورت هفت سال يا هشت سال يا نه سال مىماند و ديگر بعد از آن خبرى در زندگانى نيست ، يا اينكه پس از آن خيرى در زنده بودن نيست .

المفردات : لعل المقصود بالزلازل الاجتماعية منها بقرينة ذكرها بعد اختلاف الناس ويحتمل أن تكون الطبيعية . صحاحا : كاملة غير منقوصة . أحث : أي خذ منه بغير عد . الجشع : الحرص والنهم .

" يكون في آخر الزمان - على تظاهر العمر وانقطاع من الزمان - إمام يكون أعطى الناس ، يجيئه الرجل فيحثو له في حجره ، يهمه من يقبل عنه صدقة ذلك المال ما بينه وبين أهله ، لما يصيب الناس من الخير "

* فضيل بن مرزوق ، از عطيه ، از ابو سعيد نقل كرده كه گفت : رسول خدا ( ص ) فرمود : در آخر الزمان - در مدت طولانى و سخنى و تنگدستى - امامى وجود دارد كه به مردم بذل و بخشش مىنمايد ، شخص پيش او مىرود و او با دو دست خويش مال را جمع نموده و به او مىدهد ، در آن زمان آن قدر مال وخير به مردم مىرسد كه هم و غم شخص اين است كه در ميان فاميلش كسى را بيابد كه صدقه مالش را از او قبول نمايد .

" إن المهدي من عترتي ، من أهل بيتي يخرج في آخر الزمان ، ينزل " الله " له من السماء قطرها ، ويخرج له ( من ) الأرض بذرها ، فيملأ الأرض عدلا
وقسطا ، كما ملأها القوم ظلما وجورا "

* بدرستيكه مهدى از عترت من ، از اهل بيت من در آخر الزمان ظهور خواهد نمود ، ( خداوند ) باران آسمان را بر او فرو خواهد فرستاد وبذرها ودانه هاى زمين را خواهد رويانيد ، آنگاه ( آن حضرت عليه السلام ) زمين را پر از عدل و داد نموده همانگونه كه مردم آنرا از ظلم و جور پر كرده اند .

" لو لم يبق من الدهر إلا يوم لبعث الله رجلا من أهل بيتي يملؤها عدلا كما ملئت جورا "

* فطر ، از قاسم بن أبي بزه ، از ابو طفيل ، از علي ( ع ) ، از رسول خدا ( ص ) روايت كرده است كه : اگر از دنيا حتى بيش از يك روز باقى نماند ، خداوند متعال مردى را از اهل بيت من برخواهد انگيخت تا زمين را پر از عدل نمايد همانگونه كه از جور پر شده است .

" فلو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يأتيهم رجل من " أهل بيتي ، تكون الملائكة بين يديه ويظهر الاسلام "

* اگر از دنيا بجز يك روز باقى نمانده باشد خداوند متعال آن روز را طولانى نموده تا براى شما مردى از اهل بيت من كه فرشتگان پيشاپيش او هستند بيايد و اسلام را آشكار نمايد .

" مثل أمتي مثل المطر لا يدري أوله خير أم آخره "

* ثابت از أنس ، و او از سول خدا ( ص ) نقل كرده كه حضرت فرمود : جريان امت من مانند باران است معلوم نيست اولش بهتر است يا آخرش .

ملاحظة : الثبج : بالثاء المشددة والباء والجيم : الوسط ، ويظهر أن الروايات للعبارة في هذا الحديث وما بعده مصحفة عنها . ويلاحظ أن عددا من رواياته لم تذكر الأئمة من ذرية النبي صلى الله عليه وآله وبعضها ذكرت المهدي ( ع ) فقط كما أن الحديث الشريف يبين أن الخط البياني لمسيرة الأمة ووجودها ليس خطا تنازليا كما يتصور البعض بل فيه هبوط في الوسط وفيه صعود في الآخر ، وهو حقيقة مهمة في فهم التاريخ ومشروع الأمة الاسلامية ودور الإمام المهدي عليه السلام "

 بشارتهاى ائمه عليهم السلام در باره حضرت مهدى عليه السلام

" لا يظهر القائم حتى يكون أمور الصبيان وتضييع حقوق الرحمان ويتغنى بالقرآن بالتطريب والألحان فإذا قتلت ملوك بني العباس أولي الغمار والالتباس أصحاب الرمي عن الأقواس بوجوه كالتراس وخربت البصرة ، وظهرت العشرة ، قال سلمان قلت وما العشرة يا أمير المؤمنين ؟ قال منها : خروج الزنج وظهور الفتنة ، ووقايع بالعراق ، وفتن الآفاق ، والزلازل العظيمة ، مقعدة مقيمة ، ويظهر الحندر والديلم بالعقيق والصيلم ، وولاية القصاح بعقب الفم الجناح وظهور آيات مفتريات في النواحي والجنابات ، وعمران الفسطاط بعين القرب والأقباط ، ويخرج الحائك الطويل بأرض مصر والنيل ، قال سلمان فقلت : وما الحائك الطويل ؟ قال : رجل صعلوك ليس من أبناء الملوك ، تظهر له معادن الذهب ، ويساعده العجم والعرب ، ويأتي له من كل شئ حتى يلي الحسن ويكون في زمانه العظائم والعجائب ، وإذا سار بالعرب إلى الشام وداس بالبرذون أرحام السيل بين جيشه ، ووصل جبل القاعوس في جيشه ، فيجري به بعض الأمور فيسرع الأسلاف ولا يهنيه طعام ولا شراب حتى يعاود بأيلون مصر وكثرة الآراء والظنون ولا تعجز العجوز ، وشيد القصور وعمر جبل الملعون وبرقت برقة فردت واتصل الأشرار بين عين الشمس وحلوان ، وسمع من الأشرار الاذان فصعقت صاعقة برقة وأخرى ببلخ والبرقة وقاتل الاعراب البوادي ، وجرت السفياني خيله وجند الجنود وبند البنود ، هناك يأتيه أمر الله بغتة لغلبة الأوباش وتعيش المعاش ، وتنتقص الأطراف ويكثر الاختلاف ، وتخالفه طليعة بعين طرطوس وبقاصية أفريقية ، هناك تقبل رايات مغربية أو مشرقية فأعلنوا الفتنة في البرية ، يا لها من وقعات طاحنات من النبل والاكمات وقعات ذات رسون ومنابت اللون بعمران بني حام بالقمار الادغام وتأويل العين بالفسطاط من التربت من غير العرب والأقباط بأدبجة الديباج ونطحة النطاح بأحراث المقابر ودروس المعابر وتأديب المسكوب على السن المنصوب باقصاح رأس العلم والعمل في الحرب بغلبة بني الأصفر على الأنعار وقع المقدار فما يغني الحذر . هناك تضطرب الام وتنتصب الاعلام وتنتقص التمام وسد غصن الشجرة الملعونة الطاغية فهنالك ذل شامل وعقل ذاهل وختل قابل ونبل ناصل حتى تغلب الظلمة على النور وتبقى الأمور من أكثر الشرور ، هنالك يقوم المهدي من ولد الحسين لا ابن مثله لا ابن ، فيزيل الردى ويمت الفتن وتتدارس الركبتين ( كذا ) هناك يقضي لأهل الدين بالدين . قال سلمان ثم انضجع ووضع يده تحت رأسه يقول : شعار الرهبانية القناعة "

" إنما نحن كنجوم السماء كلما غاب نجم طلع نجم ، حتى إذا أشرتم بأصابعكم وملتم بأعناقكم ، غيب الله عنكم نجمكم ، فاستوت بنو عبد المطلب ، فلم يعرف أي من أي ، فإذا طلع نجمكم فاحمدوا ربكم "

* حنان بن سدير ، از معروف بن خربوذ ، از امام باقر عليه السلام روايت كرده است كه مىفرمايد : ما مانند ستارگان آسمانيم كه هر يك غروب كند ستاره اى بجايش طلوع مى نمايد تا زمانى كه شما منتظريد اطراف امام خود را گرفته و به وى مراجعه كنيد خداوند آن ستاره را از ميان شما غايب كرده است ، آنگاه ( از جهت اختلاف بين شيعيان ) فرزندان عبدالمطلب ( بنى هاشم ) با يكديگر مساوى بوده و هيچ يك از ديگرى تشخيص داده نخواهند شد ، آن زمان است كه دوباره ستارهء شما طلوع كرده پس خدا را حمد و ستايش نمائيد .

" يا بريد لا والله ما بقيت لله حرمة إلا انتهكت ، ولا عمل بكتاب الله ولا سنة نبيه في هذا العالم ، ولا أقيم في هذا الخلق حد منذ قبض الله أمير المؤمنين صلوات الله وسلامه عليه ، ولا علم بشئ من الحق إلى يوم الناس هذا ، ثم قال : أما والله لا تذهب الأيام والليالي حتى يحيي الله الموتى ويميت الاحياء ، ويرد الله الحق إلى أهله ويقيم دينه الذي ارتضاه لنفسه ونبيه ، فابشروا ثم أبشروا ثم أبشروا فوالله ما الحق إلا في أيديكم "

* حريز ، از بريد بن معاويه ، از امام صادق ( عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود : اى بريد ، بخدا سوگند براى خدا حرمتى باقى نمانده وبه كتاب خدا وسنت پيامبر صلى الله عليه وآله در اين جهان عمل نشده است وهرگز در ميان مردم از زمان رحلت امير المؤمنين صلوات الله و سلامه عليه حدى ( از حدود اسلامى ) بپا نشده و هرگز تا امروز به حق عمل نشده است . سپس فرمود : بدان بخدا سوگند شبها و روزها نخواهند گذشت تا آنكه خدا مرده ها را زنده و زنده ها را بميراند و حق را به اهلش باز گردانده و دينى را كه مورد رضاى خود او وپيامبر او صلى الله عليه وآله باشد برپا نمايد . پس مژده باد بر شما ، مژده باد بر شما ، مژده باد بر شما بخدا سوگند حق جز در دستان شما نمىباشد .

" إن الامام وحجة الله من بعدي ابني ، سمي رسول الله صلى الله عليه وآله وكنية ، الذي هو خاتم حجج الله ، وآخر خلفائه ، وقال : ممن هو يا بن رسول الله ؟ قال : من ابنة ابن قيصر ملك الروم ، ألا إنه سيولد ويغيب عن الناس غيبة طويلة ثم يظهر "

* محمد بن عبد الجبار روايت كرده از حسن بن علي ( ع ) در بارهء جانشين پس از وى پرسيدم حضرت فرمود : امام و حجت خدا پس از من پسرم مىباشد ، وى هم نام و كنيهء رسول خدا ( ص ) است ، او آخرين حجت خدا و اوصياى اوست ، گفت : اى فرزند رسول خدا ( ص ) ، آن فرزند از چه كسى بوجود مىآيد ؟ فرمود : از نوه پسرى قيصر ، پادشاه روم ، آگاه باش ، او متولد خواهد شد و در غيبتى طولانى از مردم نهان مىگردد ، و سپس ظهور مىكند .

" ولد ولي الله وحجته على عباده وخليفتي من بعدي ، مختونا ، ليلة النصف من شعبان سنة خمس وخمسين ومائتين عند طلوع الفجر ، وكان أول من غسله رضوان خازن الجنان مع جمع من الملائكة المقربين بماء الكوثر والسلسبيل ، ثم غسلته عمتي حكيمة بنت محمد بن علي الرضا عليهما السلام قال ( أي محمد بن حمزة ظاهرا ) أمه مليكة التي يقال لها بعض الأيام سوسن ، وفي بعضها ريحانة ، وكان صقيل ونرجس أيضا من أسمائها "

* محمد بن حمزة بن حسن بن عبد الله بن عباس بن علي بن ابىطالب روايت كرده كه گفت : از ابو محمد ( ع ) شنيدم كه مىفرمود : ولى خدا و حجت او بر بندگانش وجانشين من پس از خود ، در سپيده دم شب نيمه شعبان سال 255 ختنه شده به دنيا آمد ، رضوان دربان بهشت با جمعى از فرشتگان مقرب نخستين كسانى بودند كه با آب كوثر وسلسبيل او را شستشو دادند و سپس عمه ام حكيمه دختر امام جواد او را شستشو داد ، گفت : ( يعنى محمد بن حمزه ) مادر او مليكه است كه گاهى به او سوسن ، و گاهى ريحانه ، گفته مىشود و صيقل و نرجس نيز از نامهاى او هستند .

" هذا إمامكم من بعدي ، وخليفتي عليكم ، أطيعوه ولا تتفرقوا من بعدي في أديانكم فتهلكوا ، أما إنكم لا ترونه بعد يومكم هذا ، قالوا فخرجنا من عنده فما مضت إلا أيام قلائل حتى مضى أبو محمد عليه السلام "

* معاوية بن حكم و محمد بن ايوب بن نوح و محمد بن عثمان عمرى روايت كرده اند و گفته اند ما چهل نفر در محضر ابو محمد حسن بن علي ( ع ) بوديم كه حضرت فرمود : اين [ شخص ] پيشواى شما پس از من و جانشين من بر شماست ، از او فرمان ببريد و پس از من در آئين هاى خود پراكنده و متفرق نشويد كه به هلاكت خواهيد رسيد ، آگاه باشيد ، شما او را از امروز به بعد نخواهيد ديد ، گفتند : ما از محضر وى بيرون رفتيم ، چند روزى نگذشته بود كه ابو محمد ( ع ) به ملكوت اعلى پيوست .

" يا عقيد أغل لي ماء بمصطكى ، فأغلى له ، ثم جاءت به صقيل الجارية أم الخلف عليه السلام فلما صار القدح في يديه وهم بشربه فجعلت يده ترتعد حتى ضرب القدح ثنايا الحسن ، فتركه من يده ، وقال لعقيد : ادخل البيت فإنك ترى صبيا ساجدا فأتني به ، قال أبو سهل : قال عقيد فدخلت أتحرى فإذا أنا بصبي ساجد رافع سبابته نحو السماء فسلمت عليه ، فأوجز في صلاته فقلت : إن سيدي يأمرك بالخروج إليه ، إذ جاءت أمه صقيل فأخذت بيده وأخرجته إلى أبيه الحسن عليه السلام ، قال أبو سهل فلما مثل الصبي بين يديه سلم وإذا هو دري اللون ، وفى شعر رأسه قطط ، مفلج الأسنان ، فلما رآه الحسن عليه السلام بكى وقال : يا سيد أهل بيته اسقني الماء فإني ذاهب إلى ربي ، وأخذ الصبي القدح المغلي بالمصطكى بيده ثم حرك شفتيه ثم سقاه ، فلما شربه قال : هيئوني للصلاة ، فطرح في حجره منديل فوضأه الصبي واحدة واحدة ومسح على رأسه وقدميه ، فقال له أبو محمد عليه السلام : أبشر يا بني فأنت صاحب الزمان ، وأنت المهدي ، وأنت حجة الله على أرضه ، وأنت ولدي ووصيي ، وأنا ولدتك وأنت محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب ، ولدك رسول الله صلى الله عليه وآله ، وأنت خاتم الأئمة الطاهرين ، وبشر بك رسول الله صلى الله عليه وآله وسماك وكناك ، بذلك عهد إلي أبي عن آبائك الطاهرين ، صلى الله على أهل البيت ربنا إنه حميد مجيد ، ومات الحسن بن علي من وقته صلوات الله عليهم أجمعين "

* ابوسهل اسماعيل بن علي نوبختى روايت كرده كه امام عسكرى به خادمش عقيد فرمود : اى عقيد برايم دارويى بجوشان ، [ داروى گياهى شبيه به سقز ] برايش جوشانيد وسپس صقيل مادر [ صاحب ( ع ) ] آنرا آورد هنگاميكه جام در دست آن حضرت قرار گرفت و خواست آنرا بنوشد ، دستش لرزيد بگونه اى كه جام به دندانهاى پيشين حسن خورد ، آنرا از دستش رها كرد و به عقيد فرمود : داخل خانه شو ، كودكى را در حال سجده مىبينى او را نزد من آور ، ابو سهل گفت : عقيد اظهار داشت : داخل خانه شدم و به جستجو پرداختم ، ناگهان كودكى را در حال سجده ديدم كه انگشت سبابه اش را به سوى آسمان بلند كرده است ، بر او سلام كردم ، حضرت نمازش را كوتاه برگزار كرد ، بدو عرض كردم : سرورم به شما فرمان داده كه نزدش برويد ، در اين هنگام مادرش صقيل آمد و دست او را گرفت و نزد پدرش حسن (ع) برد ، ابو سهل گفت : وقتى كودك نزد پدر آمد سلام كرد ، وى چهره اى درخشان و نورانى ، موهايى مجعد و پيچيده داشت و ميان دندانهايش فاصله بود وقتى حسن (ع) او را ديد ، گريست و فرمود : اى سرور اهل بيت او ، دارو را به من بنوشان ، زيرا من اينك به جوار حق پر مىگشايم ، كودك جام دارويى را كه جوشيده بود بدست گرفت و سپس لبانش را حركت داد و آنگاه آن دارو را به او نوشاند ، زمانيكه داروى جوشيده را نوشيد فرمود : مرا براى نماز گزاردن آماده كنيد ، در اتاق حضرت پارچه اى گسترده شد و كودك ، آن حضرت را عضوى پس از عضو ديگر وضو داد و سر و پاهاى او را مسح نمود ، ابو محمد به او فرمود : مژده باد تو را اى پسركم ، تو صاحب الزمان و مهدى و حجت خداوند در زمين و فرزند و وصى من هستى ، تو از نسل من و محمد بن حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابىطالب هستى ، تو از نسل رسول خدا (ص) وآخرين امام مىباشى ، پيامبر (ص) به وجود تو مژده داد و تو را نام و كنيه گذاشت ، و پدرم از پدران پاكت راجع به اين موضوع به من سفارش كرد ، درود خدا بر اهل بيت ، پروردگارا تو مورد سپاس و ستايشى ، و حسن بن علي صلوات الله عليهم اجمعين ، در آن هنگام به جوار معبود شتافت " .

هاليوود و مهدويت

 دكتر حسن‌ بلخاري‌، فارغ‌التحصيل‌ رشته‌ اديان‌ و عرفان‌، از اساتيد دانشكده‌ هنر دانشگاه‌ تهران‌ و آشنا با علوم‌ ارتباطات‌ هستند. با توجه‌ به‌ اطلاعات‌ ‌ ايشان‌ در زمينه‌ فعاليتهاي‌ رسانه‌هاي‌ غربي‌ درخصوص‌ مقابله‌ انديشه‌ اسلامي‌ و بويژه‌ موضوع‌ مهدويت‌ دارند،  سؤالاتي‌ را درهمين‌ زمينه‌ مطرح‌ كرديم‌.

نقش‌ و جايگاه‌ سينما و رسانه‌هاي‌ صوتي‌، تصويري‌ در غرب‌ و خصوصاً آمريكا چيست‌؟
به‌ يك‌ عبارت‌ جهان‌ امروز جهان‌ تصوير است‌ و عمده‌ترين‌ مصداق‌ اين‌ تصوير سينماست‌. «پُستمن‌» در كتاب‌ «زندگي‌ در عيش‌، مردن‌ در خوشي‌» خود سه‌ دوره‌ را يا سه‌ سپهر را اصطلاحاً براي‌ انتقال‌ معلومات‌ ذكر مي‌كند. دورة‌ اول‌ دوره‌ انتقال‌ معلومات‌ به‌ وسيله‌ زبان‌ بود. پدر مي‌گفت‌ فرزند حفظ‌ مي‌كرد، دوره‌ دوم‌ دورة‌ مكتوب‌ بود و كتاب‌ حافظ‌ و حامل‌ معنا براي‌ نسل‌ بعدي‌ شد. ايشان‌ سومين‌ دوره‌ را دورة‌ تصوير مي‌داند كه‌ تصوير سينمايي‌ و تلويزيوني‌ جاي‌ دو موج‌ قبلي‌ نشسته‌ است‌. البته‌ تحليل‌ ايشان‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ تصويرها به‌صورت‌ خاص‌ دارد ساخته‌ مي‌شود و به‌ جهان‌ ارائه‌ مي‌شود، ما در قلمرو افزايش‌ دامنة‌ جهل‌ انسان‌ قرار داريم‌ تا علمش‌. تحليلي‌ كه‌ پستمن‌ ارائه‌ مي‌دهد تحليل‌ درستي‌ است‌ و اين‌ تقسيم‌بندي‌ نسبت‌ به‌ سه‌ دورة‌ انتقال‌ معلومات‌. واقعيت‌ قضيه‌ اين‌ است‌ كه‌ ما داريم‌ در عصر تصوير و عصر سينما زندگي‌ مي‌كنيم‌ و عنواني‌ كه‌ شما تحت‌ عنوان‌ دنياي‌ anformatic ، information يا اطلاعات‌ و انفجار اطلاعات‌ داريد عصاره‌اش‌ تصوير است‌، يعني‌ از يك‌ طرف‌ ما الان‌ در عصر اطلاعات‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌ كه‌ اين‌ اطلاعات‌ جذابترين‌، مؤثرترين‌، كارآمدترين‌ و ماندگارترين‌ شيوة‌ ابراز آن‌ تصوير است‌.

البته‌ فقط‌ اين‌ نيست‌ كه‌ حالا قدرتها دارند از اين‌ عنصر بالاترين‌ استفاده‌ را مي‌كنند. ذهنيت‌ مخاطبها هم‌، چنين‌ قدرت‌ و جايگاه‌ پذيرشي‌ را دارد. ما در شبانه‌روز بين‌ 78 تا 79% اطلاعات‌ دريافتي‌ روزانه‌ را از چشممان‌ به‌دست‌ مي‌آوريم‌ و بقيه‌ حواس‌ درصد بعدي‌ را به‌خود اختصاص‌ مي‌دهند. درعين‌ حال‌ شما اگر به‌ سيستم‌ دريافتي‌ انسان‌ نگاه‌ كنيد مي‌بينيد كه‌ نيمكرة‌ راست‌ مغز مربوط‌ به‌ علوم‌ حضوري‌ و شهودي‌ به‌صورت‌ تصوير است‌. طبق‌ تحقيقاتي‌ كه‌ طي‌ 10، 15 سال‌ گذشته‌ صورت‌ گرفته‌، انسان‌ با نيمكره‌ راست‌ مغزش‌ با اطلاعات‌ برخورد شهودي‌ مي‌كند يعني‌ در آنجا ماندگار است‌ و بزرگترين‌ و عميق‌ترين‌ تأثيرات‌ را روي‌ شخصيت‌ انسان‌ مي‌گذارد. مجموعة‌ اين‌ قضايا كه‌ من‌ به‌صورت‌ مختصر خدمت‌ شما عزيزان‌ ذكر كردم‌ معنايي‌ را مي‌سازد كه‌ تصوير را كارآمدترين‌ عامل‌ نه‌تنها براي‌ انتقال‌ معلومات‌، بلكه‌ تأثيرگذاري‌ روي‌ شخصيت‌ و روان‌ افراد قرار مي‌دهد. اين‌ مقدمه‌ به‌نحوي‌ بيانگر جايگاه‌ تصوير و سينماست‌.

ببينيد! غرب‌ در ذات‌ تكنولوژيكي‌ خودش‌ تفوق‌ طلب‌ است‌. يعني‌ ما بحثي‌ داريم‌ در فلسفه‌ علم‌ كه‌ علم‌ وقتي‌ مجتمع‌ شد في‌حد نفسه‌ قدرت‌ را به‌دنبال‌ مي‌آورد. برگرديم‌ به‌همان‌ كلامي‌ كه‌ «فرانسيس‌ بيكن‌» در ابتداي‌ رنسانس‌ گفته‌ كه‌ «هدف‌ نهايي‌ علم‌ قدرت‌ است‌». در چنين‌ فضايي‌ غرب‌ براي‌ اعمال‌ اين‌ قدرت‌ و كسب‌ مطامع‌ بيشتر از تصوير دارد بهترين‌ استفاده‌ را مي‌كند. هاليوود به‌عنوان‌ مركز فيلمسازي‌ آمريكا، كه‌ در سال‌ 700 فيلم‌ توليد مي‌كند و سالانه‌ 15، 16 ميليارد دلار سود خالص‌ دارد و نزديك‌ به‌ 78% سينماها و تلويزيونهاي‌ جهان‌ از آن‌ تغذيه‌ مي‌شوند. شما كلمات‌ را كه‌ كنار هم‌ قرار بدهيد به‌صورت‌ بسيار وسيعي‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ ما با چه‌ قدرت‌ و تأثير و برنامه‌ريزي‌ عظيمي‌ از آن‌ طرف‌ روبه‌رو هستيم‌. واقعيت‌ مسأله‌ اين‌ است‌ كه‌ غرب‌ به‌ اهميت‌، قدرت‌ و تاكتيك‌ تصوير پي‌ برده‌ است‌ و از آن‌ در قالب‌ سينما دارد استفاده‌ مي‌كند. ما در غرب‌ فيلم‌ خنثي‌ نداريم‌، يعني‌ از اين‌ 600، 700 فيلمي‌ كه‌ در سال‌ توليد مي‌كند 30، 40 فيلم‌ است‌ كه‌ در سطح‌ جهان‌ مطرح‌ مي‌شوند، البته‌ آنها را هم‌ خودشان‌ مطرح‌ مي‌كنند با اسكارهايي‌ كه‌ مي‌دهند و بعضاً هم‌ به‌دليل‌ جذابيتهاي‌ عامه‌اي‌ كه‌ دارند در سطح‌ جهان‌ مطرح‌ مي‌شوند و واقعاً فرهنگسازي‌ مي‌كنند. مانند جرياني‌ كه‌ «تايتانيك‌» با دو ميليارد بيننده‌ در سطح‌ جهان‌ ايجاد كرد. اين‌ نكات‌ را به‌صورت‌ پراكنده‌ دارم‌ عرض‌ مي‌كنم‌ چون‌ درهر بُعدش‌ يك‌ معناي‌ عظيمي‌ وجود دارد، مي‌خواهم‌ با اين‌ دلايل‌ نشان‌ بدهم‌ كه‌ غرب‌ به‌قدرت‌ عظيم‌ سينما پي‌ برده‌ است‌. به‌همين‌ دليل‌ الان‌ مهمترين‌ كاري‌ كه‌ مي‌كند اين‌ است‌ كه‌ مباني‌ نظري‌ خودش‌ را كه‌ محصول‌ ايده‌ها و اهدافش‌ است‌ به‌ زبان‌ تصوير ترجمه‌ مي‌كند. يعني‌ من‌ بزرگترين‌ ويژگي‌ غرب‌ را ترجمة‌ معنا به‌ تصوير مي‌دانم‌. چون‌ روانشناسي‌ مدرن‌ بيانگر اين‌ است‌ كه‌ تأثيري‌ كه‌ تصوير دارد هيچ‌ كلامي‌ ندارد و بحثي‌ در روانشناسي‌ داريم‌ كه‌ هر تصوير معادل‌ هزار كلمه‌ است‌

كار ديگر تصوير و سينما توأماً درگير كردن‌ احساسات‌ و ادراك‌ است‌. سخنورها ادراك‌ را مخاطب‌ قرار مي‌دهند و فيلمهاي‌ بي‌محتوا احساس‌ را و فيلمهاي‌ هدفمند ادراك‌ و احساس‌ را با هم‌. در چنين‌ قلمرويي‌ احساس‌، جذابيت‌ را، ادراك‌ معناپذيري‌ را و جمع‌ آنها سينما را مي‌سازد. من‌ معتقدم‌ و در حقيقت‌ واقعيتهايي‌ جهاني‌ و هاليوود و فرهنگسازي‌ آن‌ بيانگر اين‌ است‌ كه‌ غرب‌ دارد از سينما حداكثر استفاده‌ را مي‌برد، چون‌ برايش‌ استفاده‌ دارد لذا جايگاه‌ ويژه‌اي‌ هم‌ دارد.

مقوله‌اي‌ به‌نام‌ «مدينة‌ فاضله‌» و يا «آرمانشهر» است‌ و قطعاً غرب‌ هم‌ به‌دنبال‌ ترويج‌ چيزي‌ با اين‌ عنوان‌ است‌. براي‌ عرضه‌ الگوي‌ مطلوب‌ غرب‌ دراين‌ زمينه‌ سينما و رسانه‌هاي‌ تصويري‌ چه‌ نقشي‌ را ايفا مي‌كنند؟
ما در دهة‌ 90 دو اتفاق‌ جدّي‌ داشتيم‌ در چارچوب‌ همين‌ آرمانشهري‌ كه‌ غربيها تعقيب‌ مي‌كنند: يكي‌ كاربرد اصطلاح‌ نظم‌ نوين‌ جهاني‌ (New World Order) توسط‌ بوش‌ و گفتند ما داريم‌ اين‌ را تعقيب‌ مي‌كنيم‌ و يكي‌ هم‌ نظريه‌ پايان‌ تاريخ‌ فوكوياما. در نظريه‌ پايان‌ تاريخ‌ فوكوياما مي‌گويد: دموكراسي‌ ليبرال‌ آرزوي‌ نهايي‌ است‌ كه‌ با فروپاشي‌ رقيب‌ سرسخت‌ ليبرالها كه‌ كمونيسم‌ بود، ما داريم‌ وارد اين‌ فضا مي‌شويم‌ و تاريخ‌ دارد عملاً پروسة‌ تكاملي‌ خودش‌ را درحد نهايي‌اش‌ طي‌ مي‌كند. اين‌ دو مسأله‌ به‌نحوي‌ از نيت‌ سياسي‌ غرب‌ در Globalization (جهاني‌ شدن‌) و در ايجاد يك‌ فرهنگ‌ جهاني‌ و تحميل‌ آن‌ بر جهان‌ پرده‌ برداشت‌. مي‌خواهم‌ اين‌ نكته‌ را خدمتتان‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ رسانه‌ها مهمترين‌ و اصلي‌ترين‌ ابزار تسلط‌ فرهنگي‌ غرب‌ محسوب‌ مي‌شوند چون‌ اولاً تصوير يك‌ زبان‌ بين‌المللي‌ است‌. ما در زبان‌ مشكل‌ داريم‌. مثلاً يك‌ آفريقايي‌ اگر زبان‌ انگليسي‌ نداند نمي‌تواند با فرهنگ‌ غرب‌ ارتباط‌ برقرار كند. ولي‌ ازطريق‌ تصوير چرا. اخيراً در يكي‌ از روزنامه‌ها گزارشي‌ خواندم‌ با عنوان‌ مسجد و ماهواره‌ كه‌ بررسي‌ كرده‌ بود تأثير ماهواره‌ را در فرهنگ‌ مراكش‌ به‌عنوان‌ يك‌ كشور مسلمان‌، نتايجي‌ كه‌ گرفته‌ بود وحشتناك‌ بود، نسبت‌ به‌ آن‌ مباني‌ ارزشي‌ كه‌ ما داريم‌.

مي‌خواهم‌ اين‌ نكته‌ را خدمتتان‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ غرب‌ مدينة‌ فاضله‌اي‌ در ذهن‌ خودش‌ ساخته‌، گرچه‌ در خود غرب‌ هم‌ اين‌ مدينة‌ فاضله‌ منتقدان‌ جدّي‌ خودش‌ را دارد مثل‌ «آلن‌ دومينو»، «برژينسكي‌» و «روژه‌ گارودي‌» هم‌ به‌عنوان‌ يك‌ مسلمان‌. ولي‌ واقعيت‌ قضيه‌ اين‌ است‌ كه‌ آن‌ كساني‌ كه‌ دارند برنامه‌ريزي‌ مي‌كنند در اين‌ قلمرو اينها دنبال‌ اهداف‌ و منافع‌ خاص‌ خودشان‌ هستند و سعي‌ مي‌كنند كه‌ اين‌ مدينة‌ فاضله‌ را فقط‌ و فقط‌ ازطريق‌ تصوير به‌وجود بياورند. الان‌ مقاله‌ و سخنراني‌ جواب‌ نمي‌دهد. سمينارهاي‌ تخصصي‌ شايد روشنفكران‌ جهان‌ سومي‌ را مجاب‌ كند امّا غرب‌ يكي‌ از اهداف‌ اصلي‌اش‌ جلب‌ افكار عمومي‌ است‌. در فضايي‌ كه‌ دموكراسي‌ اصل‌ مي‌شود رأي‌ عمومي‌ قدرت‌ساز است‌ به‌همين‌ دليل‌ شما بايد روي‌ رأي‌ عمومي‌ كار بكنيد، روي‌ جلب‌ آراء عمومي‌ بايد كار كنيد، لذا او هدف‌ جدّي‌اش‌ را جلب‌ ا فكار عمومي‌ قرار داده‌ و فيلمها دارند در اين‌ قلمرو آن‌كار را مي‌كنند، شما اگر به‌ مجموعة‌ فيلمهايي‌ كه‌ در اين‌ دو دهه‌ بويژه‌ پس‌ از طرح‌ نظم‌ نوين‌ ساخته‌ شده‌ نگاه‌ كنيد اين‌ مسأله‌ كاملاً ملموس‌ است‌. اجازه‌ بدهيد من‌ يك‌ مثال‌ مصداقي‌ مشخص‌ بزنم‌. آمريكايي‌ها فيلمي‌ ساخته‌اند به‌ روز استقلال‌ (Independence day) . اين‌ فيلم‌ از لحاظ‌ جلوه‌هاي‌ ويژه‌ (Special effect) بسيار بالاست‌ و خيلي‌ هم‌ در آمريكا مطرح‌ شد و در جهان‌ هم‌ روي‌ آن‌ خيلي‌ تبليغ‌ شد. چهارم‌ ژوئيه‌ در تقويم‌ آمريكايي‌ روز استقلال‌ آنها محسوب‌ مي‌شود. در اين‌ فيلم‌ يك‌ گروه‌ فضايي‌ به‌ كره‌ زمين‌ حمله‌ مي‌كنند و امريكايي‌ها دفاع‌ مي‌كنند، درنهايت‌ در روز استقلال‌ اينها دشمنان‌ را دفع‌ مي‌كنند. خيلي‌ها اين‌ فيلم‌ را به‌عنوان‌ action و با جلوه‌هاي‌ ويژة‌ برتر گرفتند امّا به‌ پيامي‌ كه‌ اين‌ فيلم‌ داشت‌ اصلاً توجه‌ نشد.

پيام‌ اين‌ بود كه‌ آمريكا و نظام‌ فرهنگي‌ حاكم‌ بر غرب‌ تنها سيستمي‌ است‌ كه‌ جهان‌ را از خطراتي‌ كه‌ وجود دارد حفظ‌ مي‌كند و اين‌ پيام‌ را در اكثر فيلمها ترويج‌ و تبليغ‌ مي‌كند، حتي‌ در فيلمي‌ نشان‌ داده‌ شد كه‌ باز هم‌ آدم‌ فضايي‌ها حمله‌ مي‌كنند، آمريكايي‌ مردم‌ را نجات‌ مي‌دهند. در فيلم‌ پيشگوئيهاي‌ نوستر آداموس‌ كه‌ حتماً بحثمان‌ به‌ آن‌ خواهد رسيد اين‌ امريكاست‌ كه‌ مقابل‌ مسلمانها مي‌ايستد يا مثلاً بازي‌ كامپيوتري‌ خيلي‌ مشهور «يا مهدي‌» كه‌ اسم‌ اصلي‌اش‌ ûPersian Gulf inferno‎ (جهنم‌ خليج‌ فارس‌) است‌. خليج‌ فارس‌ را مركز حركتهاي‌ تروريستي‌ جهان‌ جلوه‌ مي‌دهد. ما در بعد روانشناسي‌ مي‌گوئيم‌ اين‌ بازي‌ افراد را نسبت‌ به‌ امام‌ زمان‌ و لفظ‌ «يا مهدي‌» شرطي‌ مي‌كند ولي‌ وقتي‌ باطن‌ قضيه‌ را نگاه‌ مي‌كنيد مي‌بينيد پيام‌ ديگري‌ هم‌ دارد و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ خليج‌ فارس‌ مركز حركتهاي‌ تروريستي‌ جهان‌ مي‌شود حضور نظامي‌ امريكا در خليج‌ فارس‌ توجيه‌ مي‌شود.

غرب‌ يكي‌ از كارهايش‌ اين‌ است‌ كه‌ قبل‌ از اينكه‌ به‌ عمليات‌ گسترده‌ دست‌ بزند ازطريق‌ رسانه‌ها كار خودش‌ را توجيه‌ مي‌كند. شما جريان‌ خليج‌ فارس‌ را ببينيد، ما يك‌ بحث‌ بسيار مهمي‌ را درباره‌ بحران‌ خليج‌ فارس‌ داشتيم‌ كه‌ گفتند جنگ‌ رسانه‌هاست‌، نه‌ جنگ‌ تسليحات‌. سي‌. ان‌. ان‌ (CNN) نقش‌ بسيار جدّي‌ داشت‌، وقتي‌ كه‌ فضا دارد وارد چنين‌ قلمرويي‌ مي‌شود، رسانه‌ها در پياده‌كردن‌ اهداف‌ غرب‌ نقش‌ جدّي‌ دارند. مثال‌ ملموس‌ ديگري‌ را خدمتتان‌ عرض‌ كنم‌. ما الان‌ جنگي‌ را در نظام‌ جنگهاي‌ مدرن‌ داريم‌: جنگ‌ اينترنت‌ و الكترونيك‌، به‌عنوان‌ مثال‌ يكي‌ دوماه‌ پيش‌ بود كه‌ اسرائيليها سايت‌ حزب‌الله را شكسته‌ بودند و پرچم‌ اسرائيل‌ را در سايت‌ آنها گذاشته‌ بودند و كاري‌ كه‌ حزب‌اللهي‌ها كرده‌ بودند خيلي‌ جالب‌ بود، آنها آمده‌ بودند ساعتها كنگره‌ «كِنِست‌» اسرائيل‌ و مراكز حساس‌ اسرائيل‌ را اشغال‌ كرده‌ بودند، يعني‌ بلافاصله‌ جواب‌ داده‌ بودند و پاتك‌ كرده‌ بودند. لذا مي‌بينيد اصلاً فضاي‌ جنگها، برخوردها و تأثيرگذاري‌ در جهان‌ دارد عوض‌ مي‌شود و من‌ در قلمروهاي‌ مختلف‌ كه‌ بررسي‌ كرده‌ام‌ ديده‌ام‌ كه‌ در اكثريت‌ اين‌ قلمروها تصوير است‌ كه‌ حرف‌ اول‌ را مي‌زند، همه‌ مي‌خواهند مخاطب‌ را جلب‌ كنند آن‌ هم‌ به‌ بهترين‌ و جذابترين‌ شكل‌ كه‌ تصوير است‌. يك‌ جمله‌ خدمتتان‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ عصارة‌ بحثم‌ و جواب‌ كلي‌ سؤال‌ شما باشد كه‌ غربيها اولاً قطعاً مدينة‌ فاضله‌ دارند، اين‌ مدينة‌ فاضله‌ را دارند ذكر مي‌كنند كه‌ همان‌ دموكراسي‌ ليبرال‌ است‌.

وقتي‌ تافلر در كتاب‌ «جابجايي‌ قدرت‌» خودش‌ مي‌گويد: «بسياري‌ از فرهنگها و مردم‌ جهان‌ تشنة‌ اقتباس‌ از زندگي‌، مُد و فرهنگ‌ غربي‌ هستند» (كه‌ من‌ روي‌ اين‌ اصطلاح‌ تكيه‌ مي‌كنم‌) دارد به‌نحوي‌ تبليغ‌ مي‌كند گرچه‌ برخوردش‌ نقادانه‌ است‌ ولي‌ بطن‌ اين‌ نقادي‌ از لحاظ‌ روانشناسي‌ متهم‌ است‌ و در اصل‌ تبليغ‌ است‌.

ثانياً، بستر اين‌ جهاني‌ سازي‌ و اين‌ معنا كه‌ جهان‌ را تحت‌ اين‌ مدينة‌ فاضله‌ تسخير كنند رسانه‌ها هستند. من‌ در همين‌ فضا يك‌ نكته‌ مهم‌ ديگر را عرض‌ كنم‌ كه‌ باز مصداقي‌ است‌. ما در سال‌ 2000 فيلم‌ ديگري‌ داشتيم‌ در هاليوود با عنوان‌ ماتريكس‌ (Matrix) . اين‌ فيلم‌ فروش‌ و استقبال‌ غيرمنتظره‌اي‌ داشت‌.

چهار جايزه‌ اسكار گرفت‌ ،به‌دليل‌ اينكه‌ جلوه‌هاي‌ ويژه‌ و بهترين‌ تدوين‌ صدا و مواردي‌ از اين‌ قبيل‌ داشت‌. من‌ در دانشگاههاي‌ كشور بحثي‌ تحت‌ عنوان‌ «هويت‌ انسان‌ فردا» داشتم‌ و بعد از آن‌ نقد و نمايش‌ ماتريكس‌ و اخيراً اين‌ برنامه‌ را در دانشگاه‌ تهران‌ داشتيم‌. نكته‌ مهمي‌ كه‌ در چارچوب‌ بحث‌ ما از اين‌ فيلم‌ وجود دارد اين‌ است‌ كه‌ در اين‌ فيلم‌ هويت‌ انسان‌ آينده‌ كه‌ به‌ ماشين‌ تبديل‌ شده‌ زير سؤال‌ مي‌رود. امّا نجاتي‌ كه‌ براي‌ فرار از اين‌ بحران‌ ذكر مي‌شود شهري‌ است‌ به‌اسم‌ Zion (صهيون‌) يعني‌ شما در اين‌ فيلم‌ پنج‌، شش‌ بار كلمه‌ صهيون‌ را مي‌شنويد با اصطلاح‌ لاتين‌ آن‌ و با چهرة‌ شهر منجي‌. يعني‌ تصويري‌ كه‌ ارائه‌ مي‌شود اين‌ است‌ كه‌ فقط‌ يكجاست‌ كه‌ در آنجا مي‌توانيد نجات‌ پيدا كنيد، چه‌ در قلمرو ماده‌ و چه‌ معنا و آن‌ Zion است‌.

مي‌خواهم‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ وقتي‌ شما مي‌بينيد كه‌ ماتريكس‌ ساخته‌ مي‌شود و در جهان‌ آن‌ را در بوق‌ و كَرنا مي‌كنند، جلوه‌هاي‌ ويژه‌ بسيار عظيمي‌ درآن‌ به‌كار مي‌رود كه‌ واقعاً حيرت‌انگيز و بسيار جالب‌ است‌، امّا برفراز اين‌ معاني‌ صهيون‌ قرار داده‌ مي‌شود يعني‌ اينكه‌ براي‌ غرب‌ جا انداختن‌ مسألة‌ مدينة‌ فاضله‌ مهم‌ است‌ و بسترش‌ را تصوير برگزيده‌ است‌. مگر در دهة‌ 50 ميليونها دلار در صحراها خرج‌ ساختن‌ فيلمهاي‌ پرخرجي‌ مثل‌ «بن‌هور» و «ده‌ فرمان‌ موسي‌» نشد؟ الان‌ اين‌ مسأله‌ براي‌ ما دارد كشف‌ مي‌شود كه‌ در آن‌ زمان‌ اسرائيل‌ مشكل‌ مشروعيت‌ را داشت‌ و مشكل‌ مشروعيت‌ را فقط‌ تصوير حل‌ مي‌كرد. سينماها هم‌ پر مي‌شد، خبري‌ خواندم‌ كه‌ وقتي‌ فيلم‌ بن‌هور وارد ايران‌ شد، (حالا چطور اسرائيل‌ با رژيم‌ تماس‌ گرفته‌ بود نمي‌دانم‌) بسرعت‌ ترجمه‌ شد. يعني‌ در تاريخ‌ سينماي‌ ايران‌ فيلمي‌ كه‌ بسرعت‌ و در كمترين‌ زمان‌ ترجمه‌ و ديالوگهاي‌ آن‌ جهت‌ ارائه‌ آماده‌ شد، فيلم‌ بن‌هور بود و بعد هم‌ ده‌فرمان‌. اسرائيل‌ قدرت‌ تصوير را شناخت‌ و از سيستم‌ سينما استفاده‌ كرد و خود را جا انداخت‌. اين‌ مثالها بحث‌ را براي‌ خواننده‌ ملموس‌ مي‌كند. من‌ يك‌ سخنراني‌ در دانشگاه‌ شيراز داشتم‌، سال‌ 77 كه‌ بحثم‌ مهدويت‌ و غرب‌ بود ـ بحثي‌ كه‌ در جاهاي‌ مختلف‌ دارم‌ ـ در آنجا از كنفرانس‌ سال‌ 1984 تل‌آويو پرده‌ برداشتم‌ و سياستهايي‌ كه‌ اينها داشتند و بازي‌ كامپيوتري‌ «يا مهدي‌» را به‌ آنها نشان‌ دادم‌. چند روز بعدش‌ بخشهاي‌ مهم‌ سخنراني‌ من‌ و تصاويري‌ از اين‌ بازي‌ در مجلة‌ دانشگاه‌ شيراز منتشر مي‌شود و پنج‌، شش‌ صفحه‌ را به‌خود اختصاص‌ مي‌دهد. اين‌ مجله‌ در اينترنت‌ سايت‌ داشت‌، حدود يكماه‌ بعد تدوين‌كنندگان‌ مجله‌ رفته‌ بودند كه‌ مجله‌ خودشان‌ را ورق‌ بزنند ديدند كه‌ مثلاً از صفحه‌ 4 يكدفعه‌ مي‌رود به‌ صفحه‌ 11، يعني‌ بررسيهايي‌ كه‌ كرده‌ بودند ديدند كه‌ سيستمي‌ (كه‌ آنها حدس‌ مي‌زدند اسرائيل‌ بوده‌) سايت‌ را شكسته‌ و وارد آن‌ شده‌ بود و اين‌ چند صفحه‌ را حذف‌ كرده‌ بود. چرا؟ چون‌ اينترنت‌ جهاني‌ است‌. يعني‌ اينقدر براي‌ آنها رسانه‌ها مهم‌ است‌.

با توجه‌ به‌ مطرح‌ بودن‌ بحث‌ آيندة‌ جهان‌ در صحبتهاي‌ انديشمندان‌ مختلف‌ غربي‌ نظير هانتينگتون‌ و فوكوياما و... و مسأله‌ آرماگدون‌ (Armageddon) يا نبرد آخرالزمان‌، ديدگاه‌ غرب‌ نسبت‌ به‌ مسألة‌ آخرالزمان‌ چيست‌ و چطور مي‌توان‌ اين‌ نظريه‌پردازي‌ را در صحنة‌ عمل‌ سياسي‌ و نظامي‌ و فرهنگي‌ و سينمايي‌ ديد؟
اگر شما به‌ تاريخ‌ سينما مراجعه‌ كنيد از تقريباً 1964، 1965 (غير از مسأله‌ اسرائيل‌ كه‌ مربوط‌ به‌ دهة‌ 50 است‌ و به‌ فيلم‌ بن‌هور يازده‌ اسكار دادند) سينما وارد مرحلة‌ جديدي‌ مي‌شود كه‌ اين‌ مرحله‌ توجيه‌كننده‌ افزايش‌ قدرت‌ تسليحاتي‌ شرق‌ و غرب‌ است‌، يعني‌ از آن‌ موقع‌ فيلمها مي‌روند سراغ‌ بشقاب‌پرنده‌ها و موجودات‌ فضايي‌ مثل‌ فيلمهاي‌ جنگ‌ ستارگان‌ (Jour locus) كه‌ از همان‌ موقع‌ شروع‌ شد، بعد كشف‌ شد كه‌ شرق‌ و غرب‌ كه‌ اين‌ فيلمها را مي‌سازند تعمّد دارند. اگر انسان‌ نسبت‌ به‌ يك‌ قدرت‌ فضايي‌ بسيار قدرتمند ترسانده‌ مي‌شد تلاش‌ در جهت‌ افزايش‌ قدرت‌ تسليحاتي‌ شرق‌ وغرب‌ توجيه‌ مي‌شد و توجيه‌ هم‌ شد.

يك‌ دروغ‌ اگر به‌ حد تواتر برسد مي‌شود حقيقت‌. وقتي‌ ده‌نفر هي‌ بيايند يك‌ دروغ‌ را تكرار كنند، انسان‌ از لحاظ‌ رواني‌ تكان‌ مي‌خورد. فيلمهاي‌ مختلف‌ وقتي‌ بينندگان‌ را مي‌ترساندند توصيه‌ مي‌كردند كه‌ ما بايد اين‌ فضا را رشد بدهيم‌. پس‌ اينكه‌ ذهن‌ طراح‌ غرب‌ درجهت‌ شيوع‌ مطلوبهاي‌ خودش‌ و جا انداختن‌ آن‌ در سطح‌ جهان‌ با تصوير مسأله‌ كاملاً روشني‌ است‌؛ چرا كه‌ نيازي‌ به‌ ايجاد رابطه‌ ندارد. تاريخ‌ سينما و همچنين‌ گذر زمان‌ و پرده‌ برداشتن‌ اهداف‌ پشت‌ پرده‌ غرب‌ اين‌ را روشن‌ مي‌كند. امّا اين‌ موضوع‌ چه‌ ارتباطي‌ با بحثهاي‌ آخرالزماني‌ (فيوچريسم‌) كه‌ مثل‌ تافلر و فوكوياما، هانيتنگتون‌ و برژينسيكي‌ و... مطرح‌ مي‌كنند، دارد؟

واقعيت‌ قضيه‌ اين‌ است‌ كه‌ بحث‌ آينده‌گرايي‌ در غرب‌ خيلي‌ جدّي‌ است‌ و به‌عبارتي‌ جدي‌تر از فضاي‌ ما و علتش‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ ما با مسأله‌ انتظار در بعد مذهبي‌ و ديني‌ خودمان‌ روبرو مي‌شويم‌، حضرت‌ امام‌ زمان‌، عليه‌السلام‌، در قلمرو ديني‌ ما حضور دارد. من‌ البته‌ حالا يك‌ بحثي‌ را خدمتتان‌ ارائه‌ مي‌دهم‌ كه‌ اين‌ مطلب‌ در تمامي‌ ابعاد سياسي‌ و اجتماعي‌ و فرهنگي‌ شيعة‌ ناب‌ حضور دارد ولي‌ در ذهن‌ عامه‌ وقتي‌ بعد مذهبي‌ مطرح‌ است‌ امام‌ زمان‌، عليه‌السلام‌، مطرح‌ است‌، در بعد سياسي‌ و اجتماعي‌ و علمي‌ ديگر مطرح‌ نيست‌. امّا در غرب‌ بحث‌ آينده‌نگري‌ در تمامي‌ ابعاد فوق‌العاده‌ جدّي‌ است‌ به‌همين‌ دليل‌ متفكران‌ بخش‌ مهمي‌ از افكارشان‌ را صرف‌ اين‌ مي‌كنند، چرا؟ چون‌ قلمرو Scientific (علمي‌) غرب‌ بالاست‌. شما در علوم‌ تجربي‌ وقتي‌ به‌ دوتا فرمول‌ برسيد مي‌توانيد پيش‌بيني‌ كنيد.

يعني‌ با چهار مورد استقراء وقتي‌ آزمايش‌ كرديد و به‌ يك‌ نتيجه‌ رسيديد قانون‌ مي‌سازيد كه‌ پس‌ در اين‌ شرايط‌ اگر چنين‌ بشود، چنان‌ مي‌شود. اين‌ «مي‌شود» امري‌ آينده‌اي‌ است‌، امر زماني‌ فراحال‌ و فراگذشته‌ است‌. در ذات‌ تمدنهاي‌ بشدت‌ علم‌گرا متأثر از آينده‌نگري‌ و پيش‌بيني‌ علم‌ في‌نفسه‌ روانشناسي‌ وجامعه‌شناسي‌ و سياست‌ و... آن‌ جامعه‌ هم‌ آينده‌نگر مي‌شود و دنبال‌ سيستمهايي‌ مي‌گردد كه‌ به‌ آينده‌ نفوذ كند. فيلمي‌ دارند آمريكائيها كه‌ بسيار هم‌ قوي‌ هست‌ به‌ اسم‌ Goast (روح‌) كه‌ ترجمه‌ دقيقش‌ در فارسي‌ مي‌شود «شبح‌». اين‌ فيلم‌ چند اسكار گرفت‌ و خيلي‌ مطرح‌ شد و در ميان‌ دبيرستانيهاي‌ خود ما هم‌ خيلي‌ سر و صدا كرد، چون‌ خيلي‌ها از آنها مي‌گفتند ما كلام‌ معلم‌ را وقتي‌ سر كلاس‌ راجع‌ به‌ روح‌ حرف‌ مي‌زد متوجه‌ نشديم‌، اين‌ را ديديم‌ و فهميديم‌ نبايد گناه‌ بكنيم‌. اينقدر اين‌ فيلم‌ تأثير داشت‌. شما اگر كتاب‌ «سياحت‌ غرب‌» آقا نجفي‌ قوچاني‌ را خوانده‌ باشيد و اين‌ فيلم‌ را ببينيد، مي‌بينيد كه‌ يكي‌ هستند. اين‌ فيلم‌ در ابتدايش‌ يك‌ تصوير وجود دارد (نمادشناسي‌ در سينما) كه‌ سه‌چهار نفر دارند ديواري‌ را تخريب‌ مي‌كنند. ديوار تاريخ‌ است‌ و پشت‌ ديوار رمز و راز زياد است‌ فضاهاي‌ مه‌آلود و مبهم‌ زياد داريم‌. مي‌گويد انسان‌ معاصر شيداي‌ شكستن‌ اين‌ ديوار و ادراك‌ اتفاقات‌ آن‌ طرف‌ ديوار است‌.

در عالم‌ روح‌، مي‌خواهم‌ بگويم‌ عين‌ اين‌ ادراك‌ را نسبت‌ به‌ آينده‌ دارند. غرب‌ خيلي‌ جالب‌ است‌ كه‌ مي‌خواهد به‌ آينده‌ نفوذ كند و به‌يك‌ عبارت‌ چون‌ قدرت‌ علمي‌ دارد مي‌خواهد آينده‌ را خودش‌ بسازد. اينكه‌ مي‌بينيد اينها گرايش‌ به‌ آينده‌ دارند بخشي‌ از آن‌ تأثير ذاتي‌ علم‌ تجربي‌ است‌ و بخش‌ ديگر آن‌ توجه‌ به‌ اهداف‌ سياسي‌ است‌. يعني‌ اگر بتوانيد آينده‌ را پيش‌بيني‌ كنيد مي‌توانيد خودتان‌ هم‌ آن‌ را بسازيد، چيزي‌ كه‌ در «نوسترآداموس‌» آن‌ را ترويج‌ مي‌كنند. مي‌گويند يك‌ چنين‌ چيزي‌ محقق‌ خواهد شد، امّا ما مي‌توانيم‌ تغييرش‌ بدهيم‌. لذا يكي‌ برمي‌گردد به‌ ذات‌ علم‌ كه‌ من‌ خيلي‌ مختصر عرض‌ كردم‌ و درجاي‌ خودش‌ واقعاً بحث‌ بلندي‌ دارد، بخش‌ دوم‌ اينكه‌ آينده‌نگري‌ در ذهنيت‌ انديشمندان‌ غربي‌ جدّي‌ است‌، مسألة‌ مذهب‌ است‌. شما به‌ كاركرد افرادي‌ مثل‌ «جري‌ فالول‌» در غرب‌ نگاه‌ كنيد. مؤسسه‌ كلوپ‌ اخلاقي‌. گرچه‌ در موردخود فالول‌ بحث‌ هست‌ كه‌ خودم‌ ديده‌ام‌ به‌نحوي‌ دارد صهيونيسم‌ را توجيه‌ مي‌كند. ولي‌ آمارگيري‌هايي‌ كه‌ اينها مي‌كنند مثلاً در كتاب‌ «ارادة‌ خداوند» بخشي‌ از اين‌ آمارگيري‌ها آمده‌ است‌ به‌نحوي‌ دارد به‌طور غيرمستقيم‌ براي‌ ما كه‌ مي‌خواهيم‌ از غرب‌ اطلاعاتي‌ داشته‌ باشيم‌ پرده‌برمي‌دارد، از افكار عمومي‌ غرب‌. مثلاً من‌ طي‌ بررسيهايي‌ كه‌ كرده‌ام‌ (سالهاي‌ پايان‌ هر هزاره‌ در اكثر تمدنها اتفاق‌ براين‌ است‌ كه‌ يكسري‌ تحولاتي‌ رخ‌ مي‌دهد) 61 فرقه‌ منتظر ظهور عيسي‌ مسيح‌ در سال‌ 2000 بودند، يهوديها آمده‌ بودند در دروازة‌ شرقي‌ بيت‌المقدس‌ دوربين‌ گذاشته‌ بودند كه‌ حضرت‌ مسيح‌ اگر نزول‌ اجلال‌ كردند از آنجا فيلمش‌ را بگيرند. پس‌ اين‌ خيلي‌ برايشان‌ ملموس‌ است‌. يعني‌ يكي‌ از بعد مذهبي‌، يكي‌ از بعد علمي‌ مسأله‌ آينده‌ و انتظار و اتفاقاتي‌ كه‌ در آينده‌ مي‌افتد براي‌ اينها خيلي‌ مهم‌ است‌. يك‌ نكته‌ ديگر را هم‌ خدمتتان‌ عرض‌ كنم‌: ما دو جور تمدن‌ در جهان‌ داريم‌. مي‌خواهم‌ آينده‌نگري‌ غرب‌ را كه‌ در حقيقت‌ هويت‌ فكري‌ غرب‌ را تشكيل‌ تبيين‌ كنم‌ و بعد ارتباطش‌ بدهم‌ با همان‌ رسانه‌ها و حلقه‌هايي‌ كه‌ شما فرموديد. يك‌جور تمدن‌ ما در جهان‌ داريم‌ كه‌ گذشته‌ خودش‌ را نقد كرده‌ و سعي‌ مي‌كند امروزش‌ را بفهمد و به‌استقبال‌ فردا مي‌رود اين‌ در اهداف‌ خودش‌ موفق‌ است‌. غرب‌ در اين‌ چارچوب‌ دارد اينگونه‌ عمل‌ مي‌كند.

وقتي‌ «كانت‌» مي‌آيد عقل‌ نقاد را پيش‌ مي‌كشد، همه‌ چيز را در بوتة‌ نقد قرار مي‌دهد و شما وقتي‌ نقد بكنيد مي‌توانيد سره‌ را از ناسره‌ تشخيص‌ بدهيد. البته‌ جهت‌ مهم‌ است‌، هدف‌ خيلي‌ مهم‌ است‌، چون‌ نقد اگر در بستر عريان‌ بخواهد بررسي‌ شود، نتيجه‌اي‌ ندارد ولي‌ در فضاي‌ خودش‌ خيلي‌ مؤثر است‌. از تلويزيون‌ ايران‌ يك‌ فيلم‌ ديدم‌ كه‌ در شهر كوچكي‌ زن‌ و شوهر مهندسي‌ شوراي‌ شهر را مي‌خواستند مجاب‌ بكنند كه‌ ما بايد در فرودگاه‌ خودمان‌ سيستم‌ امنيتي‌ پيشگيري‌ ايجاد بكنيم‌ تا اگر هواپيمايي‌ سقوط‌ كرد، تلفات‌ را ما مثلاً از 100 به‌ 20 برسانيم‌ و شوراي‌ شهر نمي‌فهميد و مي‌گفت‌ آقا حالا تا كي‌ چنين‌ اتفاقي‌ بيفتد (مي‌خواهم‌ از اين‌ بحث‌ نتيجه‌ مهمي‌ بگيرم‌)، امّا اينها قبولاندند. اين‌ سيستم‌ تعبيه‌ شد، اتفاقاً هواپيما سقوط‌ كرد و 100 رسيد به‌ 20. مي‌خواهم‌ اين‌ نكته‌ را عرض‌ كنم‌ كه‌ تمدن‌ امروز اين‌ مشكل‌ را حل‌ كرده‌، البته‌ در بعد تكنولوژي‌، وگرنه‌ در بعد اخلاقي‌ كه‌ فاجعه‌ است‌ و دارد وارد آينده‌ مي‌شود. نفوذ در آينده‌ نه‌تنها گرايش‌ فطري‌ آنها كه‌ گرايش‌ ما هم‌ هست‌. مجموعة‌ اين‌ قضايا يك‌ پيوند ايجاد مي‌كند بين‌ نظريه‌پردازان‌، سياست‌بازان‌ و تصويربرداران‌ غرب‌. مثلاً آقاي‌ گاسپار وان‌ برگر (وزير دفاع‌ سابق‌ امريكا) كتاب‌ Next war (جنگ‌ بعدي‌) خودش‌ را مي‌نويسد، بخشي‌ از آن‌ را به‌ سال‌ 99 و 2000 و بخشي‌ از آن‌ را به‌ ظهور محمد منتظري‌ در ايران‌ اختصاص‌ مي‌دهد و چيزهايي‌ را كه‌ نوسترآداموس‌ گفته‌ بوده‌ مجدداً زنده‌ مي‌كند.

چرا عليرغم‌ ريشه‌دار بودن‌ بحث‌ مهدويت‌ و آينده‌گرايي‌ در اعتقادات‌ ما، اين‌ بحث‌ چندان‌ اثر عملي‌ در زندگي‌ فردي‌ و اجتماعي‌ ما ندارد، ولي‌ به‌خلاف‌ ما در غرب‌ قضيه‌ كاملاً برعكس‌ است‌. چكار كنيم‌ كه‌ اين‌ جلوه‌هاي‌ عملي‌ ديده‌ شود؟
اگر من‌، شيعه‌ را بخواهم‌ به‌صورت‌ ا صيل‌ بررسي‌ كنم‌، تنها تمدني‌ است‌ كه‌ اين‌ منجي‌ و موعودش‌ يك‌ موجود زندة‌ عيني‌ است‌، برخلاف‌ تمدنهاي‌ ديگر. من‌ اين‌ را مفصل‌ در بحثهاي‌ دانشگاهي‌ و يكي‌ از كتابها باز كرده‌ام‌. شما مي‌دانيد كه‌ بودائيها و هنديها «گوتمه‌» يا بوداي‌ پنجم‌ را و زرتشتيها «سوشيانت‌» را دارند و مسيحيها معتقدند عيسي‌ مجدداً برمي‌گردد، يهوديها مي‌گويند عيساي‌ واقعي‌ هنوز نيامده‌ است‌ و ما هم‌ كه‌ داريم‌. حتي‌ بحث‌ فيوچريسم‌ اينقدر جدّي‌ است‌ كه‌ مدينة‌ فاضله‌اي‌ كه‌ ماركسيستها دارند جامعة‌ بي‌طبقة‌ كمون‌ ثانويه‌ به‌نحوي‌ همان‌ انتظار آيندة‌ سبز است‌. اين‌ مسأله‌ در همة‌ تمدنها هست‌ امّا در تمدن‌ شيعه‌ خيلي‌ عيني‌ است‌، يعني‌ تمدن‌ هويتش‌ با آن‌ نفس‌ مي‌كشد، امّا اين‌ استثناست‌ و قاعده‌ نيست‌، من‌ اين‌ را يك‌ مقداري‌ بازش‌ بكنم‌. تمدنهاي‌ ديگرمنجي‌شان‌ را قاب‌ كرده‌اند و زده‌اند سينة‌ آسمان‌، يعني‌ يك‌ موجود ذهني‌ است‌، اعتقاد هست‌، امّا عيني‌ نيست‌؛ يعني‌ در زندگي‌ تجلّي‌ ندارد، برخلاف‌ موعود و منجي‌ شيعه‌ كه‌ كاملاً عيني‌ است‌. منتهي‌ ما نياز به‌ مترجماني‌ داريم‌ كه‌ اين‌ تجلّي‌ باطني‌ مذهب‌ شيعه‌ را بياورد و وارد جامعه‌ كند.

مشكل‌ ما در اين‌ قلمرو و اين‌ فضاست‌. شما مي‌دانيد دليل‌ حجيت‌ اجماع‌ در شيعه‌ برخلاف‌ اهل‌ سنت‌ حضور معصوم‌، عليه‌السلام‌، است‌. اين‌ را اگر از لحاظ‌ روانشناسي‌ مذهب‌ با ديدگاه‌ «ميرچاالياده‌» و اصول‌ دين‌شناسي‌ معاصر نگاه‌ كنيم‌ مي‌شود حضور زنده‌، يعني‌ معتقد است‌ كه‌ اين‌ موجود زنده‌ در اين‌ قلمرو كمكش‌ مي‌كند. خيلي‌ مهم‌ است‌ از لحاظ‌ روانشناسي‌. درمورد فقهش‌ ما چقدر حديث‌ داريم‌ كه‌ حضرت‌ وارد شدند دست‌ گرفتند، من‌جمله‌ آن‌ جريان‌ شيخ‌ مفيد و آن‌ شخصي‌ كه‌ زن‌ باردارش‌ فوت‌ كرده‌ بود.

 

«موريس‌ بوكاي‌» كتابي‌ دارد بررسي‌ تطبيقي‌ ميان‌ انجيل‌ و عهدين‌ و قرآن‌. شما آن‌ كتاب‌ را بخوانيد، ذكر مي‌كند كه‌ در اين‌ فضا چه‌ خبر است‌. مثلاً پروفسور حسابي‌ در يكي‌ از مصاحبه‌هايش‌ مي‌گفت‌ من‌ در يكي‌ از آزمايشگاههاي‌ پيشرفته‌ غرب‌، قرآن‌ ديدم‌. پرسيدم‌ مسلمانيد؟ گفتند نه‌، ما داريم‌ از اين‌ كتاب‌ يك‌ چيزهايي‌ درمي‌آوريم‌ كه‌ شما حالاها بايد دراين‌ مسير بدويد. ببينيد محتوا ندارد ولي‌ قدرت‌ بيانش‌ بسيار عالي‌ است‌. تفاوت‌ ما با غرب‌ اين‌ است‌ كه‌ او فاقدِ محتوايي‌ است‌ كه‌ بيان‌ بسيار قوي‌ دارد وگاهي‌ بيان‌ بسيار قوي‌ محتواي‌ خالي‌ را جبران‌ مي‌كند و ما محتواي‌ بسيار بلندي‌ داريم‌، امّا قدرت‌ ترجمه‌ و بيانش‌ را نداريم‌. شما روي‌ اين‌ فضا اگر بشود كار بكنيد خيلي‌ خوب‌ است‌.

ما خيلي‌ چيزها را هميشه‌ مي‌بينيم‌ امّا چون‌ به‌اين‌ ديدن‌ عادت‌ كرده‌ايم‌ ديگر به‌ رمز و رازش‌ پي‌ نمي‌بريم‌. گاهي‌ شما براي‌ ادراك‌ كامل‌ بايد جايت‌ را عوض‌ كني‌. من‌ اين‌ را ديروز در سميناري‌ در ايلام‌ بحث‌ كردم‌ كه‌ درمورد حضرت‌ علي‌، عليه‌السلام‌، بود. گاهي‌ براي‌ ادراك‌ علي‌، عليه‌السلام‌، بايد فاصله‌ بگيري‌ تا بتواني‌ از بيرون‌ او را ببيني‌ كه‌ تو چي‌ داري‌؟ ما چون‌ عاشقي‌ مي‌كنيم‌ نمي‌دانيم‌ حامل‌ چي‌ هستيم‌. در بعد اعتقادي‌ اين‌ مي‌شود ديگر. ما ادراكِ ادراك‌ بايد داشته‌ باشيم‌. نيمكرة‌ راست‌ مغزمان‌ بايد بگويد چه‌ داريم‌. من‌ وقتي‌ بدانم‌ چه‌ دارم‌ حافظش‌ هم‌ هستم‌، مسلمين‌ اگر نمي‌فهمند كه‌ سرمايه‌شان‌ دارد به‌ تاراج‌ مي‌رود مال‌ بي‌عرضگي‌شان‌ نيست‌، نمي‌دانند چه‌ دارند. مدرك‌ ادراك‌ ادراكات‌ در اين‌ قلمرو ندارند. ما اگر در اين‌ فضا بيائيم‌ واقعاً كار بكنيم‌ فاصله‌ بگيريم‌ از اين‌ زاويه‌ و از زواياي‌ متعدد نگاه‌ كنيم‌. صرفاً بررسي‌ احاديث‌ نباشد. امام‌ زمان‌، عليه‌السلام‌، در «فيوچريسم‌» غربي‌ بررسي‌ تطبيقي‌ بشود با گوتمه‌ با مسيح‌ هم‌ همينطور.

ما مي‌توانيم‌ از ابزار آنها هم‌ استفاده‌ كنيم‌ بعد امام‌ زمان‌، عليه‌السلام‌، را جا بيندازيم‌. بيان‌ مهم‌ است‌. غرب‌ اگر مي‌بينيد روي‌ اين‌ مسائل‌ دغدغه‌ دارد و دارد كار مي‌كند اولاً، اهداف‌ خاص‌ خودش‌ را دارد، ثانياً، جلوه‌هاي‌ افكار عمومي‌ را دارد متجلّي‌ مي‌كند و ثالثاً، مي‌داند كه‌ خيلي‌ از معاني‌ را مي‌تواند اينجا به‌دست‌ بياورد

پي‌نوشت‌ها:
1. «در دسامبر 1984 م‌ (1356 ش‌.) در دانشكدة‌ تاريخ‌ دانشگاه‌ تل‌آويو با همكاري‌ مؤسسة‌ مطالعاتي‌ شيوهه‌ ـ كه‌ يك‌ مؤسسه‌ مطالعاتي‌ غيرانتفاعي‌ است‌ و متصل‌ به‌ صهيونيسم‌ ـ كنفرانسي‌ با حضور 300 شيعه‌شناس‌ درجة‌ يك‌ جهان‌ برگزار شد و ظرف‌ مدت‌ 3 روز در آن‌ 30 مقاله‌ ارائه‌ شد و به‌قول‌ مارتين‌ كرامر يكي‌ از شيعه‌شناسان‌ جهان‌ كه‌ دبير اين‌ كنفرانس‌ بود، هدف‌ اصلي‌ از برپايي‌ اين‌ كنفرانس‌، شناخت‌ مفاهيم‌ محوري‌ در تمدن‌ شيعة‌ اثني‌عشري‌ و بعد بالطبع‌ شناسايي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ سال‌ 57 در كشور ايران‌ بود». تهاجم‌ يا تفاوت‌ فرهنگي‌، حسن‌ بلخاري‌، ص‌ 93.

حقیقتی مظلوم به نام ابولولو

با تشکر از پایگاه اطلاع رسانی برائت (www.ShiaTube.com) که این مطالب ارزنده را در اختیار ما قرار دادند  

حضرت شجاع الدین فیروز ابولولو رحمة الله علیه کیست ؟

نام اصلی آن بزرگوار فیروز و کنیه اش ابولولو به علت داشتن دختری به نام لولوة که بعدها به علت سهولت و آسانی تلفظ در بین ایرانی ها به ابولولو مشهور گردید اما هم اکنون نیز عرب زبانها او را ابولولوة می خوانند و لقبش شجاع الدین و در نزد بعضی بابا شجاع الدین معروف بوده است و این به سبب شجاعت منحصر به فرد وی در آن اقدام بزرگ بوده است. و اصلیت وی ایرانی و زادگاهش شهر نهاوند بوده است.  

اطلاع حضرت امیرالمومنینعلیه السلام از اقدام جناب ابولولورحمةالله علیه

از جمله زیر به خوبی میتوان برداشت نمود که جناب ابولولو رحمةالله علیه تصمیم خود را به اطلاع امیرالمومنین علیه السلام رسانده بود و تقریر و تایید حضرت را نسبت به عمل خود بدست آورده بود و یا به نحوی دیگر آن حضرت علیه السلام در جریان امر قرار داشت چرا که طبق این نقل:

امیرالمومنین علیه السلام خطاب عمر فرمودند: "به خاطر ظلم ها و اعمال قبیحی که نسبت به عترت پیامبر انجام دادی تو را می بینم که به واسطه جراحتی که از سوی عبدی که با ظلم و ستم بر او حکم می رانی کشته می شوی و او به خدا قسم علی رغم میل باطنی تو وارد بهشت میگردد. "

و عمر در جواب گفت: "ای اباالحسن ! آیا تو از کهانت و پیشگویی  إبائی نداری ؟"

امیرالمومنین علیه السلام در پاسخ فرمودند: "سخنی با تو نگفتم مگر براساس شنیده ها و معلومات خود."

و یا طبق نقل دیگری: "ان امیرالمومنین علیه السلام قال للثانی: یا مغرور انی اراک فی الدنیا قتیلا بجراحة عبد. تحکم علیه جورا فیقتلک توفیقا."

یعنی: امیرالمومنین علیه السلام خطاب به دومی فرمود: "ای مغرور  همانا تو را می بینم که در دنیا بواسطه ضربت و جراحتی که از عبدی که تو از روی ظلم و جور بر او حکم می رانی کشته میشوی و این توفیقی است که خداوند نصیب او می گرداند. "

لذا از روایاتی نظیر متون فوق استفاده می گردد که حضرت امیر علیه السلام از این اقدام با خبر بوده اند و آن را برای جناب ابولولو رحمةالله علیه  توفیقی از سوی خداوند شمرده اند .

حضرت ابولولو رحمه الله در آینه روایات معصومین علیهم السلام

اوصاف و تعابیر دلالت کننده بر مقام آن بزرگوار و عظمت اقدام منحصر به فرد وی در نزد اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام متعدد است که ما در اینجا به ذکر اوصافی که در روایت احمد بن اسحاق قمی آمده است بسنده می کنیم:

۱-او کسی است که به دستش خدا نفرین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در حق عمر مستجاب فرمود.

ادامه نوشته

سفر به عرش خدا، خداحافظی از شما

                                            بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی فکر کردم که چه بنویسم  ولی نتوانستم !
آخر به خود گفتم کلامم را با نام"مهربانترین مهربانان"شروع می کنم و بدون فکر هر چه به ذهن آمد به رشته تحریر در می آورم، می دانید من تا چند روز دیگر برای اولین بار به سرزمین لاله ها وآلاله ها  سفر می کنم و باور کنید که هنوز برایم قابل فهم نیست ،بارها و بارها  شده که از خود پرسیده ام: یعنی آقا مرا طلبیده است ؟ یعنی باور کنم که  میخواهم کربلایی شوم ؟ من با این همه بار گناه ومعصیت و آقا امام معصوم و آیینه ی زیبایی ها و آنجا عرش خداوند بر روی زمین ، مگر جای من آنجاست ؟ !
پس طلبیدن من یا امثال من به آن مکان مقدس برای منظوری است ،هنگامی که بخود می نگرم هیچ چیز در پیشگاه حضرات ائمه معصومین - در عراق- خصوصا حضرت اباعبدالله الحسین علیهم السلام نمی برم جز دستهای خالی همراه کاسه های گدایی ، تا بلکه آن رحمتهای واسعه الهی مرا مشمول الطاف خود کنند . نمی دانم انگار باید به آنجا بروم که شاید آدم شوم ؟ ولی نه ! به قول یکی از بزرگان : ملاّ شدن چه آسان ،آدم شدن محال است ولی حداقل بتوانم در مسیر انسان شدن حرکت کنم و کمی به فطرت خود بازگردم که "فطرت الله التی فطر الناس علیها "«۱»و با امام مهربان و هادی زمان "لکل قوم هاد"«۲»همراه شوم که "یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین "«۳» و در مصائب و مشکلات درب خانه ی آنان را بکوبم که "وابتغوا الیه الوسیله"«۴» و درعطش بی حد انتظار از سرچشمه آب گوارا سیراب گردم که "قل أرأیتم ان اصبح ماوکم غورافمن یأتیکم بماء معین"«۵»و در این دریای تلاطم زده ی طوفان بلاها به ریسمان محکم الهی آنان چنگ زنم " واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا "«۶»و در کشتی نجات بشریت"انّ الحسین مصباح الهدی وسفینه النجاه"، آرام به ساحل امید، قدم گذارم و با اشک سرخ حسینی در انتظار سبزترین جمعه ای باشم که بهار، طلوع کند و خزان دلها را به بهار قلوب عاشقان مبدل گرداند که فلاح تنها همین است که پیام آور مهر و محبت  در وصف منتظرین ظهور فرزندش اینگونه  فرمود : "طوبی للصابرین فی غیبته طوبی للمقیمین فی محبته اولئک الذین وصفهم الله فی کتابه وقال :هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب"«۷»
باشد که این توفیق را غنیمت دانم و جزو هدایت شده گان شوم و به یاد آن عزیز سفر کرده بشریت ،غریب عالم حضرت مهدی موعود علیه السلام ندبه فراق خوانم و اشک اشتیاق از رواق دیدگان روانه.
لذا از این مقام استفاده خواهم نمود و از تمامی دوستان و آشنایان می خواهم که حقیر را حلال کنند و اگر بنده هم قابل بودم  دوستان را فراموش نخواهم کرد و دعاگو هستم .

به محض برگشت با مطالب جدید دوباره محضرتان شرفیاب می شوم .
حسن ختام ، دو بیت شعری است که استاد ما مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی اعلی الله مقامه الشریف همیشه بر زبانشان جاری بود :
              شکر خدا که درپناه حسینم             عالم  از این  خوب تر پناه ندارد
              ای خدا ما را کربلایی  کن             بعد از آن با ما هرچه خواهی کن
                                  اللهم عجل لولیک الفرج
                   اللهم الرزقنا شفاعة الحسین علیه السلام یوم الورود

ادامه نوشته

مهدویت و پیامبران الهی

بشارت أنبياء گذشته در باره حضرت مهدي عليه السلام
" نظر موسى بن عمران في السفر الأول إلى ما يعطى قائم آل محمد من التمكين والفضل فقال موسى : رب اجعلني قائم آل محمد ، فقيل له إن ذاك من ذرية أحمد . ثم نظر في السفر الثاني فوجد فيه مثل ذلك فقال مثله ، فيل له مثل ذلك . ثم نظر في السفر الثالث فرأى مثله فقال مثله ، فقيل له مثله "

* منصور بن يونس بزرج ، از حمزة بن حمران ، از سالم أشل نقل كرده كه گفت : از امام زين العابدين عليه السلام وارد شده كه میفرمود : حضرت موسى عليه السلام در كتاب اول نظر كرد و مقام قائم آل محمد صلى الله عليه وآله را در مكنت و قدرت وفضيلت مشاهده نمود و از خدا خواست كه او را از آن حضرت قرار دهد ، خداوند به او فرمود : كه آن حضرت از فرزندان ، احمد است سپس بار ديگر در كتاب دوم نگريست و دوباره مانند همان مطلب قبلى را يافته و مانند آنرا از خداوند در خواست كرد و همان پاسخ را شنيد و سپس در كتاب سوم نگريست و همان مطلب را ديد و همان در خواست را كرد و همان پاسخ را شنيد .